سوالات شما
در این بخش می توانید سوال و یا مشکل خود را مستقیما با متخصصان سیمیآروم مطرح کنید و در اسرع وقت پاسخ شما توسط یکی از مشاوران داده خواهد شد و از طریق ایمیل به شما اطلاع رسانی می گردد.
لطفا سوال خود را به صورت مختصر شرح دهید.
پاسخ داده نشده
حریم خصوصی فضای مجازی برای زوجین
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۵ دی ۹۹
تعداد بازدید: 122
پاسخ داده شده
درمان ترنسکشوال
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۷ آذر ۹۹
تعداد بازدید: 261
سلام من 21 سالمه.ظاهرا دخترم اما از وقتی یادمه حس میکردم پسرم.همه روحیات و تمایلاتم پسرانه است.حتی میل جنسیم.دو ساله دارم درباره ترنسکشوال ها تحقیق میکنم و مطمینم که مشکلم همینه و همجنس گرا و… نیستم.ابدا هم امکان عمل کردن یا حتی اقدام برای گرفتن مجوز رو ندارم.به دلایل شخصی.سوالم اینه که آیا متد روان شناسی یا روانپزشکی ایی هست که از ملال جنسی من کم کنه.توقع ندارم 180 درجه عوض بشم و دختر بشم.ولی واقعا هم نمیتونم توی این برزخ زندگی کنم.ممنون میشم کمکم کنید

پاسخ داده شده
رفع عیب
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۷ آذر ۹۹
تعداد بازدید: 161
سلام
من با آنالیز و تحقیقاتی که در مورد شخصیت خود داشته ام متوجه شده ام که بیشترین عیوب من به یک ریشه برمیگردد این عیوب عبارتند از زودرنجی ـزود عصبانی شدن ـزود احساساتی شدن یا به اصطلاح جوگیری.در نتیجه فهمیدم که همه ی اینها احتمالا به خاطر اینست که من احساساتی ام یعنی برخلاف شخصیتی که در محیط مدرسه و الان دانشگاه برای خود ساخته ام(کمی مغرور و منطقی)ولی ذاتا احساساتی و دل رحمم وبه راحتی گریه ام میگیرد. به نظرم همه ی این عیوب یک ریشه دارند و با حذف و کنترل آن ریشه همه به خودی خود حذف میشوند.به نظر شما آن ریشه چیست و چگونه باید همه ی اینها را رفع کنم.
پ ن:من با اعتماد به نفس هستم و از خودغیرقابل تغییرم کاملاراضیم-فرزند آخر(دومین)ـکودکی به خاطر شغل مادر و پدرپیش پدربزرگ و مادربزرگ بوده ام کمال گرا و تنوع طلب لطفا کامل و دقیق توضیح بدهید

پاسخ داده شده
محدودیت های خانوادگی
دسته بندی: مشاوره فردی
۳ تیر ۹۹
تعداد بازدید: 229
سلام ببخشید من یک دختر ۱۶ساله هستم وصورتم مخصوصا پشت لبم وچونه ام پر مواست ،از پسر بچه ی ۷ساله تا خانوم۳۰ساله منو مسخره کردن جلوی مادرم ومادرم به روی خودش نمیاره منم روم نمیشه که باهاش راجب سیبیل گرفتن صحبت کنم ولی بعضی وقتا صحبت سیبیل دخترا میشه میگه باید دختر شوهر کنه بعد سیبیل بگیره،حتی بعضی از دخترا ی فامیل که اصلاح کردن ماردم میگه مادرشان باید خجالت بکشه که دختراشون این کارو کردن حتی هستن دخترایی که ازمن هم کوچک تر هستند و سیبیل گرفتن و دختر خاله هام که همسن من هستند و سیبیل هاشونو گرفتن ومن تنها دختریم داخل فامیل که اصلاح نکرده اونا حتی ابرو هاشو نو و دخترانه گرفتن من نمیخوام ابرو بردارم فقط ازشر این سیبیلام میخوام راخت بشم وازهمه مهتر اینکه من داخل جامعه ای زندگی میکنم که همه اصلاح میکنن تاره من پوستم سفید هست اما احساس میکنم سیبیل هام باعث شد ه صورتم تیره بشه من دلم نمیخواد پوستم سیاه بشه دلم میخواد سفید پوست باشم 😭😭 من خیلی خجالت میکشم لطفاً راهنمایی کنید که من چیکار کنم خیلی ناراحتم وبه سیبیلام فکر می کنم

پاسخ داده شده
کودک
دسته بندی: فرزند پروری
۲۷ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 173
فرزند پسر هشت و نیم ساله ای دارم که خیلی فعال و پر سرو صداست. مشکل اینجاست که وقتی داره موضوعی رو توضیح می ده یا صحبت می کنه به اندام جنسیش دست می زنه طوری که انگار لباس زیرش اذیتش می کنه . بارها ازش پرسیدم که لباسش اذیتش می کنه یا خارش و … داره که اینکارو می کنه وهمیشه گفته نه مشکلی ندارم.حس می کنم انگار عادتش شده یا وقتی هیجان زده می شه اینکارو می کنه. بنظرتون چکار باید بکنم؟

پاسخ داده نشده
بن بست
دسته بندی: مشاوره زناشویی
۲۷ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 172
سلام عرض ادب واحترام…. 31سالمه وسه ساله ازدواج کردم طی این یکی دوسال رویه یه سری ازحرکاتش به خانومم شک کردم.. تلفنای ناشناس پیاما….. ک باعث شدکلااعتمادموازدست بدم بابرخوردمن خوب شدولی دیگه من نمیتونم باشک بی اعتمادی زندگی کنم ازاینورم زندگیمم دوست دارم بن بست بدیه عاجزانه میخام کمکم بدین…. ممنونم
پاسخ داده شده
کتاب خودشناسی و روانشناسی
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۵ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 113
با سلام و عرض ادب
لطفا کتابی برای خودشناسی/ روانشناسی فردی معرفی کنید که بتونم با راهنمایی اون خودمو بهتر بشناسم. البته داستانی نباشه و بعنوان یک کتاب مرجع باشه و آزمون های عملی داشته باشه.
متشکرم
سلام دوست عزیز. کتاب شخصیت های رنگی از آقای دکتر احمد صادقی، کتاب خودشناسی با روش یونگ ترجمه اسماعیل فسیح، کتاب شغل مناسب من چیست و همچنین می توانید تست های شخصیتی کتل، مایرزبریگز و هالند را برای خودشناسی بیشترانجام دهید.
پاسخ داده شده
رابطه با جنس مخالف
دسته بندی: رابطه
۲۵ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 271
سلام جوانی پسر ۱۹ ساله ای هستم دوس دارم با دختری ازدواج کنم که دوس پسر نداشته باشد (رابطه جنسی و عاطفی مثل بوسیدن و بقل کردن) و خودمم این موارد را رعایت کردم و میخوام این دختر زیبا و مذهبی هم نباشه باتوجه به شرایط کنونی همچین دختری هم پیدا میشه؟ اگه میشه چقدر از دخترا اینطورین؟ چگونه باید برای همچین دختری اقدام کنم؟ آیا دیدگاه غلطی دارم نسبت به اینکه دختر یا پسر نباید رابطه عاطفی باهم داشته باشند(بوسیدن و بقل کردن)؟
سلام دوست عزیز. هر کس در زندگی شخصی اش ارزش هایی را برای خود در نظر گرفته و بر اساس آن مسیر زندگی اش را ترسیم میکند. ارزشی که برای زندگی خود در نظر گرفته اید قابل احترام است. اگر منظورتان از دختر مذهبی، دختران چادری هستند، بسیاری از دختران غیر مذهبی ( بدون چادر) هم هستند که علاقه ای به داشتن روابط قبل از ازدواج نیستند ولی تعداد مشخص نیست. از نوع روابط شان شما میتوانید این دختران را شناسایی کنید. در آخر به شما پیشنهاد میکنم برای انتخاب بهتر به یک مشاور در حیطه خانواده مراجعه کنید.
پاسخ داده شده
آیا قانون مداری نوعی حسادت است؟
دسته بندی: سایر
۲۵ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 178
با عرض سلام و خسته نباشید.
در برخی ادارات قوانین توسط روسا شناخته شده نیست و یا عمدا به دلایلی مانند نفع بردن از وجود دیگران افرادی را بر خلاف قواعد قانونی مسوولیت هایی میدهند و حق دیگران را ضایع میکنند.یا کارکنان قرارداد کار معین را از نظر حقوقی در سطح کارمندان رسمی قرار میدهند. وقتی در این مورد اعتراض میکنی میگویند حسادت میکنی. آیا درخواست رعایت قوانین حسادت است؟
سلام دوست عزیز. همانطور که سازمان برای پیشرفت خود نیاز به وجود کارمندانی است که از وفاداری و تعهد سازمانی برخوردار باشند، ممکن است مدیران یا کارکنان دیگری نیز وجود داشته باشند که منفعت شخصی در اولویت بیشتری برایشان است. طبیعی است که این افراد را اگر به عملکردشان ایرادی گرفته شود بحث حسادت و اخلال را پیش میکشند. خیر رعایت قوانین سازمان حسادت نیست و یکی از اصول سازمان به حساب می آید.
پاسخ داده شده
احساس ندامت بعد از،طلاق،
دسته بندی: سایر
۲۵ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 109
❄ ⛄☔ ⚜:با سلام خواهش میکنم کمکم کنید من دختری هستم 32 ساله و دو سال و نیم با آقای 35 ساله عقدم و الان دو روزه از هم جدا شدیم و این دو روز سختترین لحظه های عمر من و همسرم شده هر دیقه گریه و ناراحتی و گاهی اظهار ندامت و پشیمانی باید بگم که در ابتدا خودم خاستم و خودم دنبال طلاق رفتم همسرم با اینکه اینمدت اسم طلاق و جدایی به من میاورد اما اصلا راضی ب طلاق نبود دلایل من برای طلاق این موارد بود :👇 1⃣بی احترامی همسرم به مادرم و فش دادن و اینکه با خالات تهاجمی با مادرم برخورد میکرد سر یه مساله خیلی پیش پا افتاده و کوچک ،این واقعا تو ذهنم مونده و خیلی برام سخته وبیشتر وقتام ازش میدیم ک بیخود عصبی میشه و به مادرم فحش میده و یه حرکات عجیب میکنه و داد و فریاد سر مساعل کوچیک باید بگم این حرکاتش باعث ترس من از وجودش در کنارم شده خیلی میترسم چون نمیتونم اصلا کنترلش کنم و حس میکنم دچار یه بیماری روحی روانی شده و دست خودش نیس اما ترسم وجودمو گرفته بود شاید دلیل اصلی طلاقم همین بود 2⃣همسرم همیشه سر هر مساله ای ک مثلا من موافق نبودم زود. باهام قهر میکرد و اسم طلاق میاورد و بعدم پیش همه میرفت اسرار خودمونو تعریف میکرد و یه جورایی از دیگران کمک میگرفت ک من راضی نبودم 3⃣ متاسفانه همسرم اهل دو به هم زنی بود خیلی پشت دیگران از بدی یکی میگفت ک اونارو از همدیگه دور کنه و باعث ناراحتی و جدایی افراد فامیلم نسبت ب هم بشه ، وقتی یکی یه حرف پیشش میزنه زود میره کف دست طرف مقابل میزاره این رفتارش خیلی منو اذیت میکرد و باعث شرمندگی من جلو دیگران میشد 4⃣ روز اول ک برای خواستگاری اومد خونه ما فقط خودشو مامانش بودن و گفت با هیچکسی در ارتباط نیستیم و قطع رابطه داریم با همه فامیل و خواهر برادرم ک از سمت پدر خواهر برادرشن. و این باز هم منو آزار میده ک همسرم هیچکسی رو نداره ک بتونه تو سختی ها پشتش باشه ،حتی با یه دونه خواهر تنی خودشم ک ازدواج کرده همیشه قهره 5⃣ مادر همسرم یه خانم از خود راضی و به شدت خودخواهه ینی همیشه بخودش اهمیت میده و اصلا ب رابطه منو همسرم کاری نداره مثلا تو قهریامون هیجوقت از من دلجویی نمیکنه ،و چند بارم گفته من میخام با شما زندگی کنم و وظیفه عروسمه از من نگهداری کنه و هر موقع میرم خونش یه سره به من کار میده و محترمانه دستور میده اما من خیلی سختمه و هر لحظه دوسدارم زوذتر زمان تموم بشه از خونشون بیام بیرون بعد چطورمیتونم همچین شخصی رو تو زندگی خودم بعدا تحمل کنم؟ 6⃣ شوهرم اهل قول دادن های الکیه من کسی که بهم قول میده خیلی ب اون تعهدی ک داده حساب باز میکنم اما اکثر اوقات براحتی میزنه زیر قول ها و تعهداتش ،مثلا گفت با مادرت هرجا بخای میتونی بری و در ارتباط باشی اما وقتی از یه چیزی عصبیه یا ناراحته براحتی میگه من قول دادم اما الان حرفمو عوض میکنم این کارش باعث میشه من بش اعتماد نداشته باشم و یه جوری دنیا روی سرم خراب میشه همسرم دوستداشت من بیشتر از هر کسی ب اون اهمیت بدم و همیشه ام همینطور بودم اما انتظار داره من از مادر خودم دور باشم و اینهمه لطف مادرمو بخودم با وجود همسرم فراموش کنم وقتی مامانم بهم زنگ میزد ایشون بهشون برمیخورد ،یه جورایی انتظار داشت با وجود اون کلا خانواده خودمو و مادرمو کنار بزارم آخه مگه میشه همچین چیزی ؟ 7⃣اینم بگن این آقا قبلا ازدواج کرده و یه بچه ام داره ک وقتی از همسر اولش جدا شده بچه رم بهش داده و بار دوم بقول خوذش دلش واسه یه دختر هرزه سوخته و اونو یکسال عقدش کرده بعدم از اون جدا شده و یکی از فامیلاشم همینو تعریف کرد ومن زن سومش بودم و خیلی موارد دیگه ک الان واقعا یادم رفته اما مهمترینش همینا بود ➖➖➖➖حالا دو روزه از همدیگه جدا شدیم و اوضاع و احوال هر دوی ما کاملا داغون و پر از حسرت و گریه شده عکساشو میبینم آهنگای غمگینی ک برام میفرستادو گوش میدم ینی بغض گلومو میگیره و دنیا روی سرم خراب میشه ✔️همسرم ازم خاسته به پاش بمونم تا این رفتاراشو ترک کنه ،من فک میکنم کاملا عاقلانه تصمیم گرفتم ک اونو راضی به طلاق توافقی کردم اما تحت تاثیر احساساتم بهش امیدواری دادم و گفتم اگه کاملا رفتارات ترکت بشن و دکتر بری مشاوره بری و با خانوادمم مشکل نداشته باشی و اون اخلاقای زنونت ک قهر کردن و دروغ گفتن و دو به هم زنی و ایناس ترکت بشن و حق طلاقم بهم بدی منم پیشت برمیگردم و نصف مهریه مم بهت میبخشم حالا از نظر شما کارم درست بوده ؟؟؟ و چطور میتونم بهش کمک کنم چون یه جورایی دلم براش میسوزه ک کسی رو نداره و تنهاست و براشم دعا میکنم ک ازدواج کنه احساس میکنم لازمه اینارم بگم ک چ مواردی از کاراش باعث خوشحالی و دلگرمی من میشد ⬇️ اینکه هر چی میخاستم برام میخرید و اگه نداشت سعی میکرد برام بگیره و یه جوری بهم بفهمونه ک خیلی دوستداره نیازامو براورده کنه این همیشه خوشحالم میکرد اینکه احساس میکردم و الانم این احساس رو دارم ک چقدر از ته دلش منو دوستم داره و به کسی دیگه نگاه نمیکنه اینکه خیلی اوقات جلوی همه ازم دفاع میکرد خیلی حالمو خوب میکنه 🔹خواهش میکنم اگه امکانش هس زودتر جوابمو بدین و کمکم کنین خیلی اوضاع بدی دارم 🔹 بسیار بسیار از توجه و کمک شما سپاسگزارم ان شالله خدا اجرتون بده 🙏🙏🙏🙏
سلام دوست عزیز. در وهله اول به شما پیشنهاد میکنم حتما برای تصمیم گیری برای ماندن در رابطه یا پایان آن با یک مشاور خانواده مشورت کنید. به این نکته توجه کنید که پایان دادن به هر رابطه ای همراه با گذراندن مراحل سوگ است. و احساس غم کردن یااینکه دائم به رفتارهای خوب و بد همسرتان فکر کنید کاملا طبیعی است. اما برای آنکه متوجه بشید آیا ماندن در این رابطه درست است یا خیر، بعد از آنکه میزان احساساتتان کاهش پیدا کرد، جدولی را از خوبی ها و بدی های همسرتان و نوع رابطه تان بنویسید و در نهایت بعد از سبک سنگین کردن تصمیم گیری نهایی را انجام دهید.
پاسخ داده شده
احساسات در رابطه
دسته بندی: رابطه
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 239
سلام و خسته نباشيد خدمت مشاورين محترم
نزديک به يک سال هست که وارد رابطه با دختري شدم که از هم دور هستيم و الان به اجبار فقط در فضاي مجازي با هم ديگه رابطه داريم. اوايل کلا حس کردم که دختر احساساتي نيست شايد هم بروز نميداد چون اول رابطمون بود و من به شدت بهش احساسات ميورزيدم.اما خب کم کم رابطمون بهتر و بهتر شد و اون هم متوجه شد که من خيلي احساساتي و رمانتيکم و سعي ميکرد که اونم متقابلا اين کارو بکنه.حتي يه بار که بحثمون شد و بالاگرفت بهم گفت که من اينطوري ام و بيشتر نميتونم اگه هم اذيت ميشي تو لياقتت خيلي بالاتر از منه و تو براي من هيچي کم نميزاري و کمبود اين رابطه از طرف منه و کات کنيم. منم چون خيليييي عاشقشم و بهش وابستم نميخواستم از دستش بدم و کار به جايي رسيد که التماسش کردم بمونه و نره از پيشم چون واقعا زندگي بدون اون را حتي تصور هم نميتونم بکنم. همه خاطرات و روياهاي قشنگمو با اون دارم و به هيچ قيمتي حاضر به از دست دادنش نيستم و زندگيم بدون اون هيچه. اينو هم به خودش گفتم. شايد اشتبه من همين بود که بهش فهموندم زياد از حد بهش وابسته ام.از اون اتفاق گذشت و سطح رابطه و احساساتش بازم بيشتر شد و بهم بيشتر محبت ميکنه. بيشتر براي هم استيکرها و گيف هاي عاشقانه ميفرستيم.بيشتر عشقم و عزيزم ميگيم بهم. البته اينو بگم که معمولا من هميشه پيش قدمم ولي اونم جوابمو ميده. ولي بازم حس ميکنم احساسات اون در برابر احساسات من واقعا کمه و نميتونه ارضام کنه. اگه رابطه ما 100 درصد نياز داشته باشه من 70 درصدشو تامين ميکنم اونم 30 درصدشو.اگه من بهش محبت نکنم اونم پيش قدم نميشه واسه همين همين براي کم نشدن اين عشق و محبت و بقاي رابطمون بازم من اينکارو ميکنم. مثلا من هميشه بهش حرف هاي عاشقانه و قشنگ ميزنم و پست هاي عاشقانه ميفرستم ولي اون هيچ وقت اين کارو خودجوش انجام نميده و فقط درجواب اون حرفها تشکر و ذوق نشون ميده
حالا اين محبت بيش از حد و اين که بهش فهموندم بي نهايت وابستش هستم گمون کنم اشتباه بوده. چون میدونه من قدرت ترک کردنش را ندارم و از انتقادپذیریش کم کرده. وقتی هم در این رابطه بهش چیزی میگم زود میرنجه و بازم من باید پا پیش بزارم.ولی میدونم که دوسم داره از روی رفتارهاش اینو بهم فهمونده و امیدوارم اشتبه نکرده باشم ولی بالای 90% اطمینان دارم که این احساست سرشار نورزیدن دلیل بر دوست نداشتن نیست. اخه ما از دو تا خانواده ایم با طرز فکرها و عقاید متفاوت. از نظر مسایل مذهبی من خانواده مقیدی دارم و نماز و روزه و حجاب و… برامون خیلی مهمه. ولی شاید تنها چیزی که اونا بهش اهمیت میدادن نماز بود. دختری که تا 19 سالگی توی تموم مهمونی ها بدون حجاب و کلا راحت بوده محرم و نامحرم براش فرقی نمیکرده.حتی مادرش هم جلوی برادر شوهر هاش یا شوهر خواهر هاش توی مهمونی ها بدون حجاب و و… هست ولی اون به خاطر من دیگه حجابشو درست کرده نه اینکه چادری با حجاب بشه ولی خب دیگه محرم و نامحرم براش فرق میکنن دیگه باهاشون دست و نمیده روبوسی نمیکنه شال و مانتو میپوشه و.. . حتی امسال چند روز هم روزه گرفت درصورتی که هیچ کدوم از اعضای خانوادش نگرفتن ولی خوبیش اینه چون که باز یکم مقید هستن بهش گیر نمیدن خانواده تو این مسایل.یا اینکه با اطمینان در مورد ایندمون حرف میزنه و میدونم قصدش ازدواجه کارهای دیگه که یه جوری از رفتارش فهمیدم دوسم داره
حالا من نمیدونم چیکار کنم که اون بهم بیشتر محبت کنه.احساساتی تر و رمانتیک تر باشه. نمیدونم گذر زمان اینو بتونه حل کنه یا نه. کلا شخصیت مغروری داره.نمیدونم حد و مرز نگه میداره یا اینکه کلا طبیعت و تیپ شخصیتیش اینطوری هست.من موندم و یه دنیا سوال و مبهمات که حتی این کارش باعث شده بعضی وقتا شک کنم به دوست داشتنش و بگم نکنه دوسمم نداره؟ و متاسفانه نشون دادن ضعف من در برابر خودش باعث شده تو این زمینه دیگه نتونم خیلی بهش انتقاد کنم چون میدونه نمیتونم از دستش بدم واسه همین فقط شخصیت من بیشتر خورد خواهد شد.ولی این شده یه برگ سبز واسه اون که من باید نگران از دست دادن اون باشم و اون مطمئن که من ترکش نمیکنم
اگه راهی هست بهم پیشنهاد کنید. نمیدونم چیکار کنم. این که گاهی خودم یه راه هایی را انتخواب میکنم مثلا تصمیم میگیرم بهش بگم مشکل سلامتی برای یکی از اعضای خانودم پیش اومده و شرایط روحیم خوب نیست تا یکم بیشتر بهم توجه کنه یا .. ولی خب چون مسیر علمی و درستش را نمیدونم میترسم که این کار اصلا نتیجه خوبی نداشته باشه.لطفا کمکم کنید ممنون

پاسخ داده شده
خواستگار
دسته بندی: سایر
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 208
سلام.باپسری اشناشدم وخواستگاری اومده الان میگه عکسای پروفایلت واینستا را پاک کن دوست ندارم کسی ببینه.بنظرم یه جورایی شکاکی محسوب میشه .میشه راهنمایی کنید که چیکارکنم.

پاسخ داده شده
ازدواج
دسته بندی: رابطه
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 208
سلام من دختری ۲۱ ساله هستم و دانشجو .خواستگار ی برام اومده که فوق لیسانس دارن و دانشگاه تدریس میکنن ۲۹ سالشه .اما احساسی ندارم بهشون قبل از اینم کس دیگه ای رو دوس داشتم ولی ازدواج کردن وخیلی افسرده شدم و هنوز فراموششون نکردم و از طرفی شرایط خانوادگیم خیلی بده نمیتونم تصمیم بگیرم میشه کمکم کنید

پاسخ داده نشده
عاشق شدن
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 185
سلام خدمت شما . ببخشید پسری ۱۷ ساله هستم نسبت به یه دختر که نسبت فامیلی هم باهاش داریم علاقه پیدا کردم . بعضی چیزا که میبینم و میخونم میگن که این علاقه ها آدم رو کر و کور میکنه و علاقه های زودگذره . از طرفی هم هر وقت که میخوام از یاد ببرمش دختررو نمیتونم ؛ اصلا انگار به این عشق وابستم . آخه ادم تو این سن روحیه عاطفی و جنسی داره بالاخره منم باید یه علاقه ای داشته باشم . البته من هنوز هیچ رابطه ای ندارم ، اون هم از این علاقه هیچ خبری نداره ؛ میخوام یه قرار رابطه آشنایی و بعد ازدواج بذارم . خواهشا کمکم کنین که تو این مورد چی کار کنم ؟ این علاقه رو تو خودم نگه دارم یا نه ؟ اگه هم نگهش ندارم پس حس جنسی و عاطفیمو چی کار کنم ؟ من یه آدم مذهبیم خودارضاییم ترک کردم . ولی عجیبه با فکر کردن به اون دختر و آینده با اون به حس عاطفی و جنسیم پاسخ میدم و یک جورایی آرامش میگیرم
پاسخ داده نشده
تجربه دردناک
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 187
سلام.خسته نباشید یکی از فامیل های من در دوران کودکی خواهرش را که خیلی به هم نزدیک بودند از دست داده و از آن زمان روحیاتش عوض شده.نسبت به همه چیز بیخیال است و دیگران برای او ارزش زیادی ندارند. هیچ چیزی نمیتواند خوشحالش کند و انگار به زور زندگی می کند.علاقه ای ندارد به خودش برسد و مرتب باشد و همچنین گاهی به صورت ناگهانی از دست دوستانش ناراحت شده و به راحتی آن ها را طرد می کند. خواب خوبی ندارد و در یک شبانه روز کمتر از ۴ ساعت می تواند بخوابد.سوال من این است که آیا کاری از دست ما بر می آید؟برای آرامش او و بهتر شدن خلق و خویش چه کاری میتوانیم بکنیم؟چگونه می توانیم با ایشان ارتباط دوستانه خوبی برقرار کنیم؟