سوالات شما
در این بخش می توانید سوال و یا مشکل خود را مستقیما با متخصصان سیمیآروم مطرح کنید و در اسرع وقت پاسخ شما توسط یکی از مشاوران داده خواهد شد و از طریق ایمیل به شما اطلاع رسانی می گردد.
لطفا سوال خود را به صورت مختصر شرح دهید.
پاسخ داده نشده
علاقه به همجنسگرایان
دسته بندی: سایر
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 271
سلام من یه دخترم و به مردا علاقه دارم راستش من تقربیا شونزده سالم بود که در مورد همجنسگراها شنیدم اولش اصلا خوشم نیومد چون به نظرم چندش بودن اما با مرور زمان فهمیدم اشتباه کردم چون همه آدمها حق دارن هر طور دلشون میخواد زندگی کنن و اینجور آدمها اینجوری متولد میشن و الان هیچ مشکلی باهاشون ندارم حتی مدافع حقوق اونها هستم اما چند وقتیه از سریال های همجنسگرا مرد خوشم اومده این سریالها در مورد همجنسگراهای مرد هستند و در مورد مشکلاتشون و اینکه اونا هم مثل ما عاشق میشن و درد میشکن و این رفتارها… به نظرم خیلی بامزه و احساساتی اند یعنی واقعا بهشون علاقه مند شدم و همش میگم چقدر همجنسگراهای مرد احساساتی هستند و مثل یه تجربه جدید میمونه چون من همیشه مرد و زن رو دیدم و اینبار دوتا مرد واقعا جدیده و اینکه اصلا فکر نمیکردم اونا هم تو عشق مثل ما باشن حالا این علاقه ای که به سریال های همجنسگراهای مرد پیدا کردم عادیه ؟ نکنه خودم تو ناخودآگاهم مثل اونا هستم البته من فقط از مردهای همجنسگرا خوشم میاد از زنا خوشم نمیاد میشه جواب بدین
پاسخ داده نشده
رابطه با مرد متاهل
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 119
با سلام خانمی مطلقه و ۳۵ ساله هستم حدود یکسال قبل با آقایی ۴۱ ساله متاهل دارای زن و یک فرزند پسر ۹ ساله اشنا شدم..در بدو آشنایی ایشان خودشان را اینگونه معرفی کردند که مهندس هستند و پانزده سال است ازدواج کرده اند و همسرشان را بعد یک ماه دوستی انتخاب کردند و از همسرشان لذتی نمیبرند و حس مادر فرزندی دارند نسبت به ایشان و مدت پنج سال است به دلیل اجتناب از کشمکش از ان زن بدون طلاق جدا شده و ساکن منزل پدری خود شده و همسر ایشان هم همه چیز را پذیرفته و با اینحال درخواست طلاق که نداده هیچ..تازه به خانه پدر شوهر مادردشوهرش که همسرش در آنجا ساکن هست هم رفت و آمد مکرر و مرتب دارد…صحت ادعاهای این اقا را با تحقیقات روشن کرده ام..در طی این یکسال تکلیف رابطه بنده با ایشان اصلا مشخص نیست… نه بنده را صیغه و رابطه را رسمی میکند نه آن زن را طلاق میدهد..در رابطه با من هم یک روز سرد یک روز مشتاق هست…به من میگوید که هر از چندی پسرش بیقراری میکند و درخواست برگشت پدرش به خانه را دارد که این موضوع او را عصبی میکند..این اقا قبل از آشنایی با بنده سه سال مشاوره میشده و مشاورش به او گفته بود یا باید آن زن را طلاق بدهی یا برگردی به آن زندگی ولی همچنان به این روش زندگی ادامه میدهد….قبل از بنده بنا به گفته خودش با دو خانم دیگر اشنا شده بود در این پنج سال گذشته که به شدت عاشق اولی بوده و آن خانم بعد دو سال رابطه با ازدواج کردن به این اقا به قول خودش رکب میزند و متوجه میشود که این خانم با آن اقایی که الان شوهرش است در هنگام اشنایی با این اقا هم در ارتباط بوده…برای این خانم هزینه های زیادی اعم از خرید کادوهای متعدد پرداخت شهریه دانشگاهش کتاب و کفش و لباس و دفتر و غیره میکرده ….در ارتباط با من هیچکدام از اینکارها را نمیکند…خانم دوم هم یک زن مطلقه بچه دار تنها بود که این اقا در سایت همسریابی با او اشنا شده بود و علاقه چندانی به او نداشت و رابطه شان یکسال بعد تمام شد و به گفته خودش آن خانم همیشه از رفتار سرد و بی توجهی های او گله مند بوده…بنده هم ارتباط سوم ابشان هستم…پرسش بنده از مشاورین محترم سایت این است…به تازگی به ایشان اولتیماتوم دادم یا زندگی با زنت را انتخاب کن یا طلاق بگیر و من را انتخاب کن..اگر مرا انتخاب کردی روز چهارشنبه که دیروز باشد زنگ بزن اگر نکردی فقط پیامک اتمام رابطه بده و او گفت باشه…هنوز با گذشت ۴۸ ساعت از زمان اولتیماتوم مبنی بر تعیین تکلیف رابطه با من هیچچچ گونه تماسی نگرفته…بنده هم عکس العملی نشان ندادم…باید چه کنم … این رفتار او را چه تعبیر کرده و چه رفتاری در پیش بگیرم؟
پاسخ داده نشده
ازدواج
دسته بندی: رابطه
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 107
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما
من دختری 20، ساله هستم تقریبا 5 ماه پیش توی دانشگاه با پسری اشنا شدم و الان هم در رابطه هستم
اون میگه همون روز اول که منو دیده عاشقم شده اما چیزی نگفتع تا یک ماه بعد میاد و بهم پیام میده من اولش قبول نکردم و اون واقعا ناراحت شد و به دوستم پیام میده ک تورو خدا بهش بگین که قبول کنه و از این جور حرفا منم راستش با این کاراش و چیزایی ک دیدم ازش خوشم اومد و پیشنهادش رو قبول کردم
بهم گفت که قصدش از رابطه ازدواج هست و واقعا منو میخاد
من اولش خیلی سخت بود که قبول کنم که راست میگه
اما اون من رو با مادرش و خانواده در میون گذاشت و گفت که قصد ازدواج داره
حتی یک بار هم با نامادری من صحبت کرد که اون با ازدواج من کاملا مخالفه
پسره میگه کع باید با پدرم صحبت کنه
خودش هم بارها حرف اینکه من کی بیام خواستگاری رو اینا رو انداخته
اما دوست داره رابطع دوستیمون طولانی مدت باشه میگه که یکی دوسال دیگه بیام خواستگاری خوبه؟
اما من دوست ندارم انقد طولانی باشه
اون به این باور داره که هر قسمت رابطه لذت خودشو داره و میگه که دوست نداره همچی سریع پیش بره
ما چن بار رابطه جنسی داشتیم من خیلی احساس بدی دارم چون میگم اگه اون منو به بهانه ازدواج گول زده باشه چی
با اینکه شاید بارها بهم ثابت کردع که باهام قصد ازدواج داره اما من باز شک دارم
باید چیکار کنم از کجا مطمئن شم که واقعا منو میخاد و قصد ازدواج داره
ممنون میشم کمک کنین
پاسخ داده نشده
رابطه
دسته بندی: رابطه
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 273
با سلام و خسته نباشید…من به مدت 6سال است ک با یک دختر خانومی رابطه دارم من 25 سالمه و اون 6 ماه ازخودم کوچیکتره…ما در این 6 سال رابطه به دلیل محدودیت های خانوادگی دختر ما خیلی کم میشد همو ببینیم حتی شئه بود 3/4 ماه بلکه بیشتر همو نمیدیدیم و بر اساس همین شرایط رابطمون زیاد کات میشد ولی بازم به هم برمیگشتیم…حالا دفه آخر ک رابطمون کات شد و از طرف منم بود البته خودمم قبول دارم ک اشتباه کردم چون از طرف دختر تحت فشار بودم برای اقدام کردن و خواستگاری کردن و تو زندگی شخصیمم مشکلات زیادی بود و نمیشد ک ب مشکل خوردیم طبق معمول جدا شدیم 3/4 ماه جدا بودیم البته تو این 3/4 ماه باهمم در رابطه بودیم و حرف میزدیم ولی ن ب شدت قبل بعد از اون 3/4 ماه واقعا دوتامون نتونستیم دوریو تحمل کنیم چون واقعا همو دوست داریم و برگشتیم به هم بد از برگشت من متوجه شدم ک با یک پسر دیگه در رابطه بوده و اون پسره هم ازفامیلا دورشونه و ی جورایی دوستا دورمم به حساب میاد و باه رابطه جنسی داشتن البته ن به صورت کامل (البته ماه هم رابطه جنسی داشتیم) الان واقعا گیج شدم نمیدونم چیکار کنم چون میخواستم با خانواده صحبت کنم ک برن خواستگاری ولی الان واقعا دیگه گیج شدم نمیدونم تصمیم درست چیه رابطه رو تمام کنم یا ادامه بدم از این میترسم ک فردا تو زندگیم به مشکل بر بخوریم و باعث اختلافامون بشه بد ترین قسمت داستان اینه ک اون پسره هم آشنا اوناست هم ما و ی جورایی خانوادمونو میشناسه واقعا سخت شده شرایط… مادر دختر هم جریانو فمیده ب من گفت ک اگ میتئنی کنار بیا ببخشش ولی سخته همدیگرو خیلی دوست داریم ولی واقعا شرایط سخته برای تصمیم گیری ک بمونم تو این رابطه یا ن…ممنون میشم راهنماییمون کنید
پاسخ داده نشده
همیشه در حال راه رفتنم
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 196
سلام
من خیلی بیقرارم استرس ندارم ولی همیشه در حال راه رفتن هستم و نمیتونم 5 دقیقه یه جا بشینم و از همه بدتر اینکه کنکور دارم.
روانپزشک گفت بیشفعالی نداری.
پاسخ داده نشده
مشکل فکری
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۴ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 130
با عرض سلام و خسته نباشید.
من فارغ التحصیل رشته تجربی هستم و در حال حاضر برای کنکور میخوانم.چند ماهی هست که مشکلی پیدا کرده ام بطوریکه احساس میکنم نمیدانم خواندن درس و فهمیدن آن چطوری است یا فکر میکنم نمی توانم بخوانم و همه چیز برایم پیچیده میشود.این مشکل مانع درس خواندن من شده و روی دیگر کارهای روزمره من تاثیر گذاشته ولی مانع انجام آنها نمی شود.این مشکل مرا خیلی تحت فشار قرار داده و ناامیدم کرده.لطفا کمک کنید.
پاسخ داده شده
اختلاف خانوادگی
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۱ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 169
سلام،شهرام هستم 28 ساله، تازه گیا اختلاف نظرهای زیادی با خانواده اللخصوص پدرم پیدا کردم، البته از وقتی که یادم میاد اختلاف نظر داشتیم ولی این اواخر خیلی بیشتر شده به طوری که در هر مورد هر مبحثی بیشتر 4 دقیقه نمیتونیم حرف بزنیم و سریع شروع به یک جر و بحث میشه که ادامه اش قهر چند روز و چند هفته ای در پی داره،مثلا من هر چی میخوام برای خودم و یا خونه خرید کنم مخالفت میکنه،مهمترینش میخواستم ماشین بخرم فقط بخاطر اینکه خانواده داییم نگن خانواده ما 3 تا ماشین داره اجازه نداد ماشین بخرم که الان دیگه خرید ماشین شده رویا واسم، ولی اگه پیشنهاد بدم که فلان جنس را میخوام بگیرم بازم مثل همیشه مخالفت میکنه ولی اگه ی نفر در آن واحد بگه اشکالی نداره خوبه که خریدش کنه مخالفتش را پس میگیره.یا موردی که بیش از اندازه منو عصبی میکنه مقایسه کردن من با دیگران هستش، اونم با افرادی که از لحاظ اخلاقی شرایط بدی را دارن ولی به لحاظ ارتباطات خانوادگی شغل و یا به لحاظ رانت دارایی دارن مقایسه میکنه و برای خودش ادله ای میاره که فقط آدم میخواد سرشو به دیوار بکوبه.من باز خدا رو شکر سالهاست ریالی از پدرم نگرفتم ولی بازم به خرید مایحتاج خونه کمک میکنم، مورد دیگه ای که همیشه در موردش بحث میکنیم مبلغ حقوقم هستش که پدرم فکر میکنه چون هنوز تو خونه پدری هستم باید هیچ خرجی نکنم و تمام و کمال حقوقم را پس انداز کنم . که بارها با حساب و کتابی که براش میکنم برای مصرف شدن حقوقم ولی اصلا قانع نمیشه و بازم مثل همیشه من محکوم میشم دقیقا مثل این میمونه بگی همیشه حق با مشتری است باید بگی همیشه حق با پدرم هست. به حدی شرایط بد شده که دقیقا دو هفته هستش که به فکر این افتادم که کلا جدا بشم و برای خودم خونه کرایه کنم.حداقل آرامش دارم. درسته تو تنهایی دیگه هم صحبتی ندارم ولی حداقل از خونه بهتره که با اینکه 4 نفر کنارتن ولی یک کلمه هم باهاشون صحبت نکنمم و تازه آرامشی هم ندارم.
یا بقیه موارد دیگه یکی از مهمترین مواردی در خونه ما مطرح و در راس همه اختلافات خانواده ما قرار داره پول هستش. مادر من سر گروه صندوق های مالی محله ای هستش. طوری شده میخوایم چای بخوریم در مورد پول حرف میزنیم، میخوایم بخوابیم در مورد پول صحبت میکنیم و و و و و میتونم بگم ما اینقدری در پول تو خونمون داریم حرف میزنیم حال و احوال خانواده خودمون را نمیپرسیم، خواهرم از سرکار میاد، چکار کردی امروز کار چطور بود اینقدری که کار میکنی حقوقت کمه. خودم که از سرکار میام تو که کار میکنی پولت کجاست. فلانی پول صندوق براش در اومده. فلانی پول نداده. فلانی پول فلانی پول فلانی پول فقط پول پول پول پول، دیگه حالم بهم میخوره،اگر تو خونه بخوایم حرف بزنیم در 90% موارد فقط داریم در پول حرف میزنیم.
مورد دیگه ای که واقعا خیلی خسته و ساکت و افسرده ام کرده اینه که تحت هیچ شرایطی نمیتونی تو خونه با کسی صحبت کنی و رازت را بگی عین آب خوردن به دیگر اعضای خانواده میگنش، مثلا اگه به خواهرم ی چیزی بگم میره به مادرم میگه به داداشم بگم به خانمش میگه به مادرم بگم به پدرم میگه، طوری شده که اصلا در هیچ موردی نمیشه باهاشون حرف خصوصی زد.
در کل جناب روانشناس اگر این متن را نوشتم فقط بخاطر این بود که ساعتی پیش تو یکی از تست های افسردگی نوشته شده بود اگر در تست، به سوال، به خودکشی فکر میکنید جواب مثبت دادید، سریعا با یک روانشناس صحبت کنید. راستش خسته ام ، خیلیم خسته ام ، اگر راهکاری برام سراغ دارید ممنون میشم بهم بگید اگرم نه همین که صحبت هام را خوندید بی نهایت تشکر میکنم
تشکر
یاعلی مدد
سلام وقت بخیر دوست عزیز من. رنجتان را درک کردم. چند نکته را در نظر بگیرید و در نهایت تصمیم نهایی با خود شماست. مرد در خانواده از اینکه دیگران وظایف او را انجام دهد خوشش نمیاید پس مخالفت پدرتان درمورد خرجی خانه طبیعی است چون نمیخواهد کسی به حیطه وظایف او وارد شود. موردی که مطرح است این است که شما مشغول به کار هستید و درامد دارید، از طرفی به سن استقلال نیزرسیده اید. شرایط خود را بررسی کنید اگر توان مالی دارید برای مدتی به صورت مستقل زندگی کنید و به خودتان اهمیت دهید. در این صورت مسئله خُلقتان نیز بهبود میابد. در نهایت به شما توصیه میکنم روابط اجتماعی خودتان را گسترش دهید و بحث ورزش های روزانه را در دستورکار برنامه روزانه خود در نظر بگیرید و به بحث خودتمایزیافتگی تان اهمیت دهید و برای بهبود وضعیت روانی خود حتما به یک مشاورفردی مراجعه کنید.
پاسخ داده شده
دوستی با جنس مخالف در نوجوانی
دسته بندی: رابطه
۲۱ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 151
سلام ، پسر 14 ساله هستم و طبیعتا بخاطر دوران بلوغ بیش از حد احساس تنهایی می کنم. مدتی خودارضایی می کردم اما مدت زیادی است بدلایل شرعی این کار را نمی کنم. دور دوستی با جنس مخالف را هم بخاطر نبود فرد و بازهم بخاطر حرام بودن خط کشیده ام. واقعا زندگی برایم دیوانه وار شده و نمی دانم چکار کنم.
سلام دوست عزیز. مسئله خودارضایی را با این مثال برای خود در نظر بگیرید: قابلمه پر از شیری که زیر آن با گاز روشن است. اگر شعله این گاز زیاد باشد باعث سرازیر شدن شیر درون قابلمه میشود و اگر هم زیر قابلمه خاموش باشد، شیر گرم نمیشود و سرد میماند. شاید به طور موقت شما بتوانید خودارضایی خود را متوقف کنید ولی این امر همیشگی نیست. بهترین کار مدیریت آن است. سعی کنید روابط مثبت اجتماعی خود را گسترش دهید، ورزش خود رابیشتر کنید تا سطح هورمون شادی بخش در بدن شما زیاد شود و زندگی را برایتان لذت بخش تر میکند.
پاسخ داده شده
استرس و ترس
دسته بندی: تشویش و اضطراب
۲۱ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 120
با سلام و احترام سوالی دارم من مدتیت که گاهی به صورت ناخودآگاه دچار اضطراب لرزش درد معده (تیر کشیدن ) وزوز گوش و سنگینی سر و درد گردن می شوم و در صحبت کردن دچار مشکل می شوم راه مقابله و بهبود این وضع چیست ؟ به طور کلی هم حس پوچی دارم 33 سال دارم اما همش به خودم می کویم منتظر مرگ هستم جه راهی برای تغییر پیشنهاد می کنید . ممنون میشم اگه جوابم را بدید من تنهام و با هیچ کس از حالم نگفتم اما واقعا از این وضع خسته شدم . با تشکر
سلام دوست عزیز. مشکل خاصی در چند وقت اخیر در زندگیتان رخ داده؟ طبق صحبت هایتان نشانه های اختلال اضطرابی وجود دارد و به احتمال زیاد حملات پنیک را به صورت خفیف تجربه می کنید. توجه کنید ادامه این روند میتواند به افسردگی شما منجرشود و به شما پیشنهاد میکنم به یک مشاور فردی مراجعه کنید تا به کمک مشاور مسئله تان برطرف شود.
پاسخ داده شده
فرزند طلاق هستم
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۱ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 138
سلام وقتتون بخیر.من یه دختر ۱۹ساله هستم.پدر و مادرم ۱۳ساله از همه جدا شدن با وجودی که عاشقانه همدیگر رو دوست داشتن خیلی اتفاقا افتاد و مقصر بیشتر خانواده ها بودن اوایل ۱۰۰٪مادرم رو مقصر میدونستم اما الان نه.من الان با پدرم زندگی میکنم و ایشون ۹ساله که ازدواج کردن و من جدیدا هر وقت میبینمشون یاد مادرم میفتم که ای کاش اون عشق هنوز بود و این فکر و ای کاس ها داره من رو نابود میکنه.از طرفی خیلی رابطه جالبی با همسر پدرم ندارم خیلی سیاست دارن ولی در کل خیلی دلم رو شکستن و برخورد های بدی هم باهام داشتن میخوام بدونم من باید چی کار کنم؟ممنون میشم پاسخ بدید
سلام دوست عزیز. به این نکته توجه کنید بالاخره پدرتان زندگی جدیدی تشکیل داده و از آن راضی است. شما به عنوان فرزند رابطه قبلی پدرتان حق دارید قرارهایی را برای دیدار مشترک تنظیم کنید و هرزگاهی والدین خود را در کنار یکدیگر ملاقات کنید. سعی کنید اگررابطه تان با مادرتان خوب است، مدتی را نیز با ایشان زندگی کنید.
پاسخ داده شده
ترک کردن همسر
دسته بندی:
۲۱ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 271
همسرم پس از بیست زندگی با چهار فرزند ترکم کرد علت قانع کننده ایی نمگوید یکسال و نیم است که نتوانستم با او و خودم کنار بیام حتی به فرزندان القای منفی میکند و من با انان رابطه ندارم
سلام وقت بخیر دوست عزیز. سوال بسیار مبهم و گنگ است و دلیل ترک را نگفته اید. اگر رابطه تان با فرززندان و همسرتان قطع شده حق طبیعی شما است تا پیگر علت آن باشید. لطفا به صورت دوستانه با فرزندان و همسر خود صحبت کنید یا اگر دوست مشترک دارید از نقش واسطه ایشان در جویا شدن رابطه تان بهره ببرید.
پاسخ داده شده
وسواس فکری
دسته بندی: مشاوره فردی
۲۱ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 217
با سلام و خسته نباشید خدمت شما.من یه سال دارم از عذاب وجدان دیونه میشم من از بچگی در خانواده ی بسیار مذهبی بزرگ شدم.و ارتباط با نامحرم برام خط قرمزه .یه سال پیش دوستانم بهم گفتن تو مریضی که با دختر ارتباط نداری.تو هم باید ارتیاط داشته باشی. مجبورم کردن فیلم های مستهجن ببینم.دیدم.اولش خوب بود ولی کم کم با دیدنش خودارضایی میکردم.باعث شد که به خودارضایی مبتلا بشم متاسفانه تصویر بدن اون زن ها در ذهنم نقش بسته و پاک نمیشه وقتایی که بدون دیدن فیلم خودارضایی میکنم بدن اون زن ها با تصویر اطرفیانم میاد تو ذهنم که باعث عذاب وجدان شدید میشه واسم .یه وقتایی به تصاویر اطرفیانم اهمیت نمیدم و سعی میکنم که تصویر خود اون زن توی فیلم رو تو ذهنم ثبت کنم.یه وقتایی هم موقع خودارضایی ناراحت میشم که چرا این تصاویر میاد اخساس میکنم من خیلی بی غیرتم و تو ذهنم باهاش مبارزه میکنم و سعی میکنم که بدن اون زن توی فیلم رو دقیقا با همون صورتش خودش بیارم تو ذهنم هی به خود میگم من خدایی نکرده نظر به اطرفیانم ندارم.من منظورم اون زن ها بوده که تو فیلم دیدم.هر روز هر ساعت کار شده به خودم ثابت کنم که بابا منظور من اونا بوده که تصویری که از اطرفیانم اومده تو ذهنم احساس گناه زیادی میکنم.نمیدونم روز قیامت چه جوابی به اطرفیانم بدم روم سیاه پیش خودم.پیش خدا.پیش امام حسین.از اطرفیانم خجالت میکشم روم نمیشه تو صورت شون نگاه کنم.دوست دارم خودمو بکشم.دیگه دوست ندارم زنده باشم با این تصاویر زشتی که مداوم تو ذهنم تکرار میشه نمی تونم خودمو ببخشم
سلام وقت بخیر دوست عزیز. در خصوص حس عذاب وجدان، باید بگویم تجربه این حس در افراد مذهبیای که به خودارضایی رو آورده و همچنین آمدن تصویر اعضا خانواده در هنگام خودارضایی طبیعی است. به یک نکته توجه کنید خودارضایی را بیشتر به جای آنکه به عنوان مشکل نگاه کنیم باید به عنوان نشانه ای از وجود مشکل دیگر مورد بررسی قرار گیرد. (افسردگی، اضطراب و وسواس)،( تمایل جنسی) و تکانش زیاد. در هرصورت مدتی است این عمل را انجام میدهید و شکل گرفتن تصاویر در ذهنتان نتیجه طبیعی این عمل است. به شما پیشنهاد میکنم برای ترک قدم قدم آن برنامه ریزی کنید البته ترک آن به صورت کامل درست نیست. بحث ورزش را در خود جدی بگیرید، ورزش به شما کمک میکند انرژی خود را تخلیه کنید ومیزان خودارضایی خود را کنترل کنید. در مورد اتفاقات و تفکراتی هم که در ذهنتان شکل بسته کمتر فکر کنید به شما کمکی نمیکند جز شکل گیری تفکرات وسواسی و سعی در جبران آن باشید.
پاسخ داده شده
ازدواج
دسته بندی: مشاوره فردی
۳ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 148
با سلام
یه مدت هست که با یه خانمی همکار هستم و همدیگر رو به اسم کوچک صدا میزدیم بعد از یه مدت عاشقش شدم
من از دختر خوشم اومده بعد احساسمو بهش گفتم اولش گفتمن نمیخام وابستگی ایجاد بشه خودم تنهایی نباید تصمیم بگیرم بعد گفت تا تکلیف ایندم مشخص نشه قصدی برای ازدواج ندارم
در ضمن قبل از اینکه پیشنهاد بهش بدم خیلی از خلقیات خوب من تعریف میکرد….و تو صورتم نگاه میکرد و حرف میزد ولی الان وقتی با ایشون صحبت میکنم یا نگاهشو میندازه رو زمین یا تو چشای من نگاه نمیکنه
میخواستم بدونم الان تکلیف من چیه چیکار باید بکنم؟
با تشکر و سپاس فراوان از شما بزرگوار

پاسخ داده شده
رابطه
دسته بندی: رابطه
۳ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 270
سلام من دختری ۲۰ ساله هستم ۷ ماه پیش با پسری آشنا شدم توی روزای اول رابطه باهاش رابطه جنسی انجام دادم و بکارتم رو ازدست دادم این اقا شرایط مناسبی برای ازدواج نداره من هم به خاطر ترس از اینکه کسی از این ماجرا مطلع نشه خواستگارام رو رد میکنم خیلی حالم بده و درضمن من مبتلا به اختلال شخصیت مرزیام و مدتی کوتاه دارو مصرف کردم اما الان به خاطر عوارض آزار دهنده داروهام رو کنار گذاشتم من هنوز توی رابطه با این آقام و بهش وابسته شدم اما دوست ندارم باهاش ازدواج کنم چون خودش هم به بدکاره بودنش اعتراف کرده وگفته قبل من با دخترای زیادی این کار رو کرده و تصمیم به تغییر گرفته کمکم کنید من پشیمونم اما نمیدونم باید چیکار کنم پمنتطر جوابتون هستم با تشکر

پاسخ داده نشده
خواستگاری
دسته بندی: مشاوره فردی
۳ خرداد ۹۹
تعداد بازدید: 243
سلام. خسته نباشید پارسال با یه خانواده ای اشنا شدیم که دختری داشتن و من از دختره خوشم اومد فکر کنم دختره هم همین حس رو داشت ولی موقعیت اجتماعیشون خیلی بیشتر از ما هست ولی من هم گفتم به خودم فرصت بدهم واسه پول دار شدن که و هیچ حرفی هم تو این یک سال از خواستگاری دختره نزدیم و حتی خونشون هم نرفتیم ولی العا مادر دختره حرف پخش کرده که ما از دخترشان خواستگاری کردیم و خانواده دختر هم جواب رد دادن در صورتی که ما اصلا همچین کاری نکردیم و هیچ حرفی نزدیم به نظر شما این کارشون چه علتی داشته. یعنی میخوان دختر بدن و دارن غیر مستقیم بیان میکنن یا اینکه با این رفتار و حرفشون قصدشون چی بوده من متوجه نمیشم خواهش میکنم کمکم کنید