سوالات شما
در این بخش می توانید سوال و یا مشکل خود را مستقیما با متخصصان سیمیآروم مطرح کنید و در اسرع وقت پاسخ شما توسط یکی از مشاوران داده خواهد شد و از طریق ایمیل به شما اطلاع رسانی می گردد.
لطفا سوال خود را به صورت مختصر شرح دهید.
پاسخ داده شده
زندگی در خارج از کشور
دسته بندی: مشاوره فردی
۴ شهریور ۹۶
تعداد بازدید: 102
سلام. وققتون بخیر. من یک سال ازدواج کردم و بعد از ازدواج به خارج کشور رفتم همسر من اونجا کار میکرد و دوست های زیادی داشت اما متاسفانه به خاطر شرایط کار همسرم مجبور شدیم به یک کشور دیگه سفر کنیم. اینجا حدودا هفت ماه میگذره اما ما نتونستیم دوستی پیدا کنیم چند نفر از ایران بهمون افرادی را معرفی کردن اما متاسفانه هر وقت میخوایم قرار بذاریم همدیگر رو ببینیم بهانه میارن. هفت ماه با کسی بجز همسرم از نزدیک حرف نزدم و کاملا از این زندگی خسته شدم نمی دونم باید چیکار کنم. دچار افسردگی شدم و همش گریه میکنم فکر اینکه اگه تا آخر عمرم اینجا تنها باشم داره من را نابود میکنه. خواهشا من را راهنمایی کنین میترسم زندگیم از بین بره
با سلام
تغییر مکان زندگی به شهر یا کشور دیگر بخودی خود استرس زاست و برای سازگاری با شرایط به زمان احتیاج است اما مسئله مهم اینست که در این مدت اخیر و با جابجایی به کشور دیگر علائم افسردگی را تجربه می کنید یا از قبل هم این علائم وجود داشت؟؟…. اگر علائم شما مربوط به شرایط کنونی است و قبلا دوره هایی از افسردگی را تجربه نکرده اید بجای تلاش برای ارتباط با افرادی که از شما دور هستند یا در حال حاضر امکان ندارد، می توانید برای خود اهداف کوتاه و بلند مدت مشخص کنید و با امکانات فعلی و شرایط زندگی فعلی تان در مورد این اهداف و شیوه دستیابی به آنها برنامه ریزی جدی داشته باشید..
همچنین به تنهایی و با همسرتان فعالیت های لذت بخشی را مشخص کنید که فکر می کنید انجام آنها برایتان لذت بخش است یا قبلا از انجام آنها لذت می بردید اما مدت هاست آنها را انجام ندادید…
در هر صورت اگر بی حوصلگی و گریه و غمگینی و کاهش فعالیت ها و انگیزه و سایر علائم افسردگی در شما تشدید پیدا کرد مراجعه به متخصص ضرورت دارد.
پاسخ داده شده
ازدواج اجباري
دسته بندی: رابطه
۴ شهریور ۹۶
تعداد بازدید: 207
كسي كه قبل از ازدواج اجباري عاشق ديگري بوده و الان بعد از سالها طلاق گرفته و رفته سراغ معشوق متاهل خودش…!!!؟؟؟؟
با سلام
لطفا سوال خود را مشخص تر مطرح کنید و در مورد روابطی که اشاره داشتید توضیح بیشتری دهید.
پاسخ داده شده
چشم چرانی همسر
دسته بندی: مشاوره زناشویی
۱ شهریور ۹۶
تعداد بازدید: 174
درود… دو سالیست که اردواج کردم ،همسرم مرد خوب و مهربون و مسئوليت پذیریه ولی چون قبل از ازدواج بدنهای زیادی رو تجربه کرده این عادت نگاه کردن به خانومها و هیکلشان توش مونده،اوایل چند باری به روش اوردم ولی گفت با اینکارم بیشتر اونو به این سمت سوق میدم و ازم خواست اگه چیزی دیدم به روش نیارم،الان هم کنارم خیلی سعی میکنه نگاهشو کنترل کنه ولی من کاملا میفهمم داره دزدکی خانومی رو نگاه میکنه،حالا من نمیدونم واقعا چه عکس العملی باید نشون بدم ،نگران آینده ام که به خیانت نرسه،از طرفی بسیار علاقه به بچه دارم ولی این موضوع منو به شک انداخته و احساس امنیتم و از بین برده… لطفا منو راهنمایی کنین.. بسیار سپاسگذارم از مهرتون..در ضمن من 34سالمه و همسرم35
با سلام.
مطرح نکردن این موضوع با همسرتان و صحبت نکردن درباره این موضوع، نه تنها آن را حل نمی کند بلکه احساس خشم و نگرانی و ترس و …. را در شما تشدید می کند… بنابراین بنظر بهترین کار صحبت درباره آن و در میان گذاشتن احساس ها و افکار و نگرانی هایتان با وی در این مورد و در مورد بچه دار شدن و شنیدن حرف های همسر و احساس وی در این مورد و درباره نگرانی های شماست.
همچنین علاوه بر اینکه خودتان باید مهارت های ارتباطی را در رابطه با همسر یاد بگیرید، با توجه به اینکه مسائل فعلی تان نیاز به بررسی بیشتر دارد با همسر به زوج درمانگر مراجعه نمایید.
پاسخ داده شده
زود رنجی
دسته بندی: مشاوره زناشویی
۲۹ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 113
سلام حدود یک ساله که عقد کردم، گاهی به شوهرم شک میکنم،ایشون قبلا عقد کرده و جدا شده.البته شک من هیچ وقت درست نبوده و همیشه بهم ثابت شده که چیزی از طرفش وجود نداشته. موردی که میخوام بپرسم این بود: دیشب ایشون به من گفت بعد از کارم باهات تماس میگیرم یا پیام میدم ولی تماس نگرفت،صبح بهش گفتم نگران شدم تماس نگرفتی و ناراحت شدم که قرار بود اینکارو بکنی ولی نکردی،ازم دلخور شد و گفت خسته بودم خوابم برد،واینکه تو با غر و بهانه گیری منو از خودت دور میکنی.الان به نظر شما من حتی حق ناراحتی نداشتم،لطفا بهم راهنمایی بدید. (البته من حساس و زود رنج هستم.)
با سلام.
دو نکته مهم در این زمینه وجود دارد: اول اینکه مهم است مشخص شود که این شک و زودرنجی تان در سایر موقعیت ها و یا با افراد دیگر نیز وجود دارد و آیا در مورد همسرتان این اولین بار است که چنین اتفاقی افتاده یا بارها در رابطه تان در این یکسال تکرار شده؟؟
و دوم اینکه در این موقعیت ها معمولا واکنش شما و طرف مقابلتان چیست؟؟….در موقعیتی که اشاره کردید در قدم اول در شرایط مناسب باید احساسات و افکارتان را دقیق و روشن به وی بگویید و نظر او را در این مورد گوش کنید و گفتگوی روشن و واضح در مورد مسائل بسیاری از شک و تردیدها را برطرف می کند بشرطی که مسائل عمیق تری در رابطه و همچنین ویژگی شخصیت هر دوی شما نباشد..
بنظر واکنش نامزدتان به رفتار شما (غر زدن و بهانه گیری) نشان می دهد این شک و تردیدها بارها تکرار شده و قبل از بیشترشدن مسائل بهترین کار مراجعه به زوج درمانگر و بررسی و ارزیابی دقیق تر است.
پاسخ داده شده
تصمیم گیری در مورد زندگی
دسته بندی: رابطه, مشاوره زناشویی
۲۶ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 237
با سلام،
من ساکن آلمان هستم. همسرم آلمانی و 5 سال زندگی مشترک داریم. رابطه عاطفیمون خوبه اما بنده مدتی دچار احساس تنهایی شدم. دلیل عمدش اینه که خانوادم همگی ایران هستند. هرچند سالی یکبار یا گاها دوبار میبینمشون ولی این احساس غربت و فکر و خیالا رهام نمیکنه و حتی از نظر فیزیکی سلامتی هم تحت تاثیر قرار داده. و موضوع آزار دهنده دیگه اینه که مادرم با خانومم مشکل داره چند سال پیش سر سوتفاهماتی که از نظر خودم اختلاف فرهنگی بوده عمدتا رابطشون سرد شده و این تو زندگی منم تاثیر گذاشته… از طرف دیگه خودمم تو بعضی از مسائل فرهنگی با خانومم مشکل دارم. هر چند رابطه عاطفیمون خوبه ولی تو جمع ایرانیها احساس بهتری دارم.. بعضی وقتها به برگشتم به ایران فکر میکنم ولی خانومم حاضر نیست با من بیاد. البته منطقم درکش میکنه و راستش این تصمیم رو خودخواهی خودم میدونه.. گیج شدم نمیدونم کدوم وریم.. اخیرا تصمیم گرفتم برای مدتی از هم جدا زندگی کنیم تا بتونیم بهتر تصمیم بگیریم البته من بتونم بهتر تصمیم بگیرم که آیا انقدر وجودش برام مهم هست تو زندگیم که برگردم پیشش یا نه… راستش اون منو بیشتر دوست داره و این موضوع هم بیشتر اذیتم میکنه چون احساس میکنم من دل اونو میشکونم با تصمیمم به جدایی.. ممنون میشم بهم راهنمایی بدین باید چیکار کنم..
در مورد ادامه یا عدم ادامه رابطه می توانید سود و زیان آن را بررسی کنید. برای مثال در مورد ادامه رابطه با همسرتان تمام مواردی که می توانید به عنوان سود و زیان آن در نظر بگیرید یادداشت کنید و به هر کدام از آنها از 0 تا 10 امتیاز دهید و با جمع کردن امتیاز انها به نتیجه گیری برسید. از طرفی در رابطه ای که هر دو علاقه ای به ادامه رابطه ندارند و یا برای تغییر شرایط و یا بهبود ان تلاشی انجام نمی دهند ادامه رابطه برای طرف مقابل بیشتر آزاردهنده خواهد بود تا آرامش بخش و از طرفی برای خود شما هم اذیت کننده می شود هم بخاطر احساس گناهی که تجربه می کنید و هم بخاطر عدم علاقه به ادامه این رابطه… در حال حاضر بهترین کار اینست که وضعیت رابطه را هر چه سریعتر مشخص کنید و در صورت امکان با همسرتان به زوج درمانگر مراجعه نمایید.
پاسخ داده شده
سلامت
دسته بندی: سایر
۲۵ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 138
سلام ، وقت شما بخیر
من پسری ۱۹ ساله هستم ، اهل کاشان
ما یک خانواده ۳ نفره هستیم ، من و مادر و خواهر کوچکترم
پدرم به علت جهل محض (اختلال اسکیزو فرنی) از خانواده حذف شد
اینطور که من فکر میکنم ، خانواده ای به شدت افسرده داریم و تمام مشکلات روحی و روانی در ما وجود داره
مخصوصاً خواهر کوچکترم که با یک بحران جدی روبه رو هست
خودم هم پشت کنکوری هستم و شرایط افتضاح شده
ولی امروز ،۲۵ مرداد ۹۶ ، تصمیم گرفتم عوض بشم
خیلی دنبال عناوین خانواده سالم ، سلامت روان و… گشتم ولی متاسفانه چیز زیادی دستگیرم نشد
خواستم از این حالت افسردگی و به هم ریختگی زندگی نجات پیدا کنیم و به پیشرفت برسیم
لطفاً راهنمایی کنید 🌷
شرایطی که در خانواده مطرح کردید و اختلال اسکیزوفرنی پدر و افسردگی در سایر اعضای خانواده اذیت کننده بوده و
تصمیم گیری تان برای تغییر خود و رسیدن به اهدافتان در این شرایط نیاز به انگیزه و تلاش زیاد دارد اما غیر ممکن نیست. باید با توجه به محدودیت هایی که در حال حاضر در زندگی دارید شرایط تحصیلی و کاری مناسب برای خودتان مهیا کنید و در همین محدودیت ها و مشکلات باید دید چه راهکارهایی کمک کننده ست. با توجه به سابقه بیماری هایی که مطرح کردید حتما زیر نظر روانپزشک و روانشناس باشید.
پاسخ داده شده
مشاوره
دسته بندی: رابطه, مشاوره فردی
۲۵ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 180
سلام من دختری ۲۴ ساله هستم مدت سه سال با اقایی که ۵ سال از من بزرگتر هستن ارتباط داشتم…به قصد ازدواج
تو این مدت از طرف ایشون خیلی کم توجهی دیدم و با اینکه هر دو تحصیل کرده بودیم گاهی خیلی اذیت شدم ولی ایشون رو دوست داشتم و به خاطر ایشون موقعیت هایی رو از دست دادم با اینکه من از خیلی جنبه ها موقعیت خوبی دارم پزشک هستم و …
بعد از سه سال از رابطه ایشون یکبار به اصرار گوشی بنده رو گرفتن و من در گوشیم نرم افزاری داشتم که گاهی برای گذراندن وقت و اینکه از اینکه به ایشون بگم برام وقت بذار به یک سری افراد پیام میدادم و چت میکردم و صحبتهای کاملا معمولی ایشون گوشی بنده رو گرفتن و اینا رو دیدن بعد از کشمکش و تهدید که ترکت میکنم و خواهش و زاری من موندن و بعد از سه ماه من رو با یک خط دیگه امتحان کردن و خودشونو خواستگار معرفی کردن و من فقط برای اینکه بفهمم چه کسی شماره من رو داده به این فرد چون خیلی اطلاعات داشتن [در واقع خود اون اقا بودن] به مدت ۲-۳ ساعت در حد یک سری پیام خیلی خیلی معمولی پاسخ دادم و میخواستم شبش باهاشون مطرح کنم که این مساله پیش اومده ولی ایشون فرصت ندادن و شروع کردن به دعوا و از من جدا شدن…من برای این سه سال خیلی اذیت شدم و هیچوقت قصد خیانت به این اقا رو نداشتم ولی ایشون علیرغم اینکه من حاضر شدم هر قولی میخواد بدم من رو ترک کردن…اسیب سختی خوردم…و واقعا از لحاظ عاطفی له شدم و فقط حس میکنم بازیچه شدم و از طرفیم حس میکنم آدم بدی هستم با اینکه هیچ قصدی نداشتم و بارها و بارها موقعیتهای خوبم رو به خاطر ایشون رد کردم. لطفا راهنماییم کنید
با سلام.
ایجاد و شروع رابطه اگر برای هر دو طرف جدی باشد و مسائل و مسیر ارتباط برای هر دو روشن باشد، دوری و فاصله و کم توجهی و … باید از طرف هردو روشن مطرح شود و اگر دغدغه ای دراین باره وجود دارد بیان شود. گاهی مهارت های بنظر ساده مانند مهارت های ارتباطی و ابراز احساسات مبثت و منفی در رابطه به شیوه ای درست بسیار کمک کننده هستند و از طرفی بعنوان مهارت نیاز به آموزش دارد و در روابطی که یکی از دو طرف رابطه حتی ابتدایی ترین نیازهای خود را بیان نمی کند و مشکلاتی که در رابطه احساس می شود مطرح نمی شود، ممکن است بدنبال حل آن به شیوه ای نادرست مشکلات رابطه حتی بیشتر از پیش شود. بنابراین، در رابطه قبلی بنظر مسائل پیش آمده برای هر دوی شما بدرستی پاسخ داده نشده است…
از طرفی با توجه به اینکه بعد از جدایی از وی همچنان برای شما مسائلی حل نشده حتما به یک روانشناس مراجعه کنید چون این الگوی ارتباطی ممکن است مجددا رابطه های بعدی شما رو با چالش روبرو کند.
پاسخ داده شده
مشکل عاطفی با همکار
دسته بندی: رابطه
۲۵ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 250
با سلام و احترام
خانمی هستم چهل ساله ک قبلا در سن نوزده سالگی در دوران عقد جدا شدم.در محل کارم مدت پنج سال پیش همکارم که چهل ساله، متاهل و داری دو فرزند پسر هست به من علاقه مند شد اما من بخاطر تاهل ایشون مخالفت کردم و ایشون با سماجت و شیدایی که کار به بیماری ایشون کشید حتی همسرش رو راضی کرد اما من قبول نکردم.حتی سعی کردم به ایشون و خانمش کمک کنم که از این بحران خارج بشن..ایشون بعد از این ماجرا منو مقصر میدونن که بعد از رضایت نسبی همسرش چرا جواب رد دادم و متاسفانه فوقالعاده رفتارشون تغییر کرد و آدمی شدند بشدت شکاک و بدبین و ازار رسان..در این میون یکی از همکارای دیگه که دختری بیست و پنج ساله است بی پروا به ایشون ابراز عشق و حتی تمایل به ازدواج کرد و این اقا هم از این خانم ابزاری ساخت برای آزار روحی و روانی من..متاسفانه تو این مدت ناخوداگاه از نظر عاطفی بهش وابسته شدم و رفتارش واقعا آزارم میده..الان با من به قول خودش کات کرده و میگه که میخام با اون خانم تجربه جدید شروع کنم چون تو منو عوضی کردی و میخوام تلافی کنم. نمیدونم چکار کنم؟! از نظر روحی بهم ریختم. دیدن این دو تا تو محل کار آزارم میده و دچار تضاد شدم که همه حرفای ایشون درباره علاقه و عشقش به من فقط فریب و هوس بود و گاهی فکر میکنم نکنه برخورد من باعث شده که این ادم اینقدر تغییر کنه و تعادل روحی روانیش بهم بخوره؟؟ زندگیم فلج شده و ناامیدم. لطفا بگید چطور از این تنگنا رها بشم؟ ایا کارمو رها کنم تا این دوتارو نبینم؟ من در یک اداره دولتی کار میکنم و شش سال سابقه کار دارم.
ممنونم
قطعا رها کردن شغل و ندیدن آن دو کمکی به احساسات شما و حل و فصل آن و یا تصمیم گیری درست نمی کند. بنظر مسائلی که مطرح کردید پیچیده است و نخست باید احساساتی که در این مدت در مورد این رابطه و شرایطه رابطه داشتید و تغییر موضع شما در مورد این رابطه و آقا مشخص شود و بعد درباره ادامه یا قطع رابطه بطور جدی تر تصمیمی گیری کنید. ادامه رابطه ای که برای هردو طرف رابطه یا یکی از انها آزاردهنده باشد به صلاح نیست و یا باید تمامی پیامدهای آن را از قبل بپذیرید.
پاسخ داده شده
رابطه دختر و پسر
دسته بندی: رابطه
۲۲ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 279
با سلام .تو رو به امام حسین من رو راهنمایی کنید…حدود ۶ سال با پسری دوست بودم و بعد فهمیدم پسر خوبی نیست.هم دانشگاهی بودیم .البته قبل از دانشگاه ۲ سال تلفنی دوست بودیم ک بعد هم دانشگاهی شدیم.حدود ۶ ماه پیش فهمیدم پسر خوبی نیست ازش جدا شدم اما دست بردار نبود پیش مشاور رفتیم و به هم فرصت دادیم و باهم بودیم ک دوباره ازش خیانت دیدم.قیدش را زدم و چون بیخیالم نبود مجبور شدم شکایت کنم.تعهد داد و منم رضایت دادم.اما رفته شماره خانوادم رو از دانشگاه پیدا کرده و اوایل تهدیدم کرد ک باید باشم وگرنه آبروریزی میکنه بعد مادرش خواستگاری کرد ب مامانم زنگ زد و مامان من گفت نه.اما اصلا من اونو نمیخام چون هم منو میخاد هم خیانت میکنه.واقعا دارم عذاب میکشم.میخوام چند روز اینده الکی بگم مامانم گوشیم رو ازم گرفته و خطم رو خاموش کنم تا وحشی نشه ابروریزی کنه.چون شماره داداشام رو داره .اینستاشون رو داره.میترسم علاوه بر این که ابروم رو پیش خانوادم میبره از طریق اینستا به فامیلامون پیام بده و عکسهام رو بفرسته. فقط یه دونه عکس دونفره چاپی داره و کلی عکس تکی از خودم. بنظر شما ابروریزی میکنه؟ چنین کاری میکنه؟ قبلا دم خوابگاه خیلی ابروریزی و سروصدا میکرد.البته خودش و خانوادش میگن چنین کاری نمیکنه اما من بهشون اصلا اعتماد ندارم چون خیلی من رو اذیت کردن.گاهی اوقات ترسو هست و گاهی اوقات اینقدر نفهم و نامرد میشه ک نمیفهمه چکار میکنه.درضمن من نمیتونم به خانوادم بگم.خیلی متعصبن اگر بفهمن من رو میکشن.بنظر شما بعد از رفتنم از طریق اینستا ابرو منو پیش فامیل میبره؟عکس دو نفره میفرسته براشون؟ راستی اون بچه مشهده و من بچه جنوب
با سلام
در طول مدت رابطه رفتارهایی از طرف او دیده اید که این نگرانی ها کاملا طبیعی است و از طرفی از آنجایی که اشاره داشتید که چندین بار تلاشی در جهت مشکلات انجام داده اید اما نتیجه بخش نبوده پس بنظر بهبودی این رابطه و و شرایط فعلی امکان پذیر نیست. از طرفی نگران واکنش خانواده و اطرافیان هستید… گاهی افراد از لحاظ شخصیتی مشکلات و ویژگی ها و یا اختلال هایی دارند که انجام رفتارهای تکانشی بخشی از مشکل آنهاست و یا ممکن است هدف وی تنها ایجاد ترس و وحشت در شما باشد. در حال حاضر بهترین کار اینست که قبل از مطرح کردن این موضوع از طرف وی یا پی بردن خانواده خودتان این موضوع را با آنها در میان بگذارید و با توجه به شرایط خانه و تعصبی بودن خانواده بیان کردن این موضوع حتما دشوار است اما لااقل پیامدهای کمتری برایتان دارد و از پیش آمادگی هر گونه رفتاری از طرف ایشان را دارند و در صورت برخورد ناگهانی و یا متوجه شدن این موضوع واکنش بهتری خواهند داشت.
پاسخ داده شده
مشاوره فردی و اضطراب
دسته بندی: تشویش و اضطراب
۲۲ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 103
با سلام و خسته نباشید
من 37 سالمه معلم هستم و متاهل و دارای سه فرزند
اغلب موارد استرس دارم
منتظر یه اتفاق بد هستم همیشه
احساس میکنم همیشه در معرض یه بیماری قرار دارم
بد خلقی میکنم و زود عصبی میشم
تا حدودی کم رو هستم و دوس دارم از جمع دور باشم مخصوصا جمع های خانوادگی
یکبار به روانپزشک مراجعه کردم و مدتی دارو مصرف کردم اما بعد از دو ماه قطع کردم و فک میکردم عوارضشون زیاد باشه.
مشکل اصلیم استرس و تپش قلب و اضطرابه
لطفا راهنماییم کنید که چکار کنم. ممنون
با سلام
با توجه به علائمی که اشاره داشتید مانند اضطراب و ترس از وقوع بیماری، عصبی بودن و تحریک پذیری می توان اختلالات اضطرابی را مدنظر قرار داد. یکی از اختلالات اضطرابی با عنوان اختلال اضطراب فراگیر در واقع اختلالی است که با اضطراب و نگرانی مفرط درباره تعدادی از وقایع یا فعالیت ها مانند کارکردهای شغلی و تحصیلی و سلامتی و … مشخص می شود و علائم در طول مدت 6 ماه در اکثر روزها وجود دارد و فرد در کنترل نگرانی با مشکل مواجه است و علائمی مانند بیقراری، تحریک پذیری، تنش عضلانی، مشکلات مرتبط با خواب، اختلال در تمرکز را تجربه می کند. در این اختلال نگرانی مزمن است و در نتیجه یک عامل استرس آور در زندگی شخص ایجاد نمی شود. به منظور تشخیص قطعی ارزیابی این اختلال و سایر اختلالات احتمالی توسط متخصص ضروری است و بعد از تشخیص درکنار درمان های دارویی، درمان های روانشناختی بسیار کمک کننده است و درمان شناختی رفتاری درمان انتخابی روانشناختی برای این اختلال است. در این درمان بر افکار و شناخت ها تمرکز می شود و از مداخلات شناختی و رفتاری استفاده می شود مانند تمرین های آرمیدگی و بازسازی شناختی.
پاسخ داده شده
مشکل با همسر
دسته بندی: مشاوره زناشویی
۱۴ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 146
ضمن سلام وخسته نباشید متولد 69 و همسرم متولد 61 من لیسانسم و او زیر دیپلم. هفت سال ازدواج کردم یه پسر چهار ساله دارم زندگی خوبی دارم شوهرم مهربونه مشکلم از اونجایی شروع میشه که من به شوهرم شک کردم که مواد مصرف میکنه باهاش حرف زدم انکار کرد گفتم بریم آزمایشگاه نیومد و گفت از این به بعد هر روزی که گفتی بریم آزمایشگاه باهات میام خیلی باهاش صحبت کردم نصیحت کردم گفتم زندگیمو دوست دارم و…ولی از اون روز به بعد کاملا اخلاق و رفتارش تغییر کرد و زود سر کوچکترین مسئله قهر میکنه و میدونم هر از گاهی میکشه ولی نمیدونم دیگه با چه ترفندی راهنماییش کنم منم با این شرایط نمیتونم در کنارش باشم بهش فرصت دادم که این کارو نکنه ولی….چکار کنم راهنماییم کنید
با سلام
با توجه به رایطه خوبی که تاکنون داشته اید و اینکه تنها دغدغه و نگرانی تان مصرف مواد است که خیلی هم نسبت به این قضیه اطمینان ندارید، از وی بخواهید که به متخصصی مراجعه داشته باشند تا هم نگرانی های شما برطرف شود و اگر هم این موضع قطعیت داشت بطور جدی درمان را شروع کنند. در صورتی که مصرف مواد صحت داشت، می توانید در مورد ادامه زندگی با وی تصمیم گیری بهتری داشته باشید. پس قبل از گرفتن هر گونه تصمیمی در اولین فرصت با او در رابطه با مراجعه به متخصص صحبت کنید.
پاسخ داده شده
وجود جای سوختگی در بدن همسر-قبل از عقد
دسته بندی: مشاوره زناشویی
۱۴ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 105
من 3 ماهه عقد کردم خانمم صورت زیبایی داره و من دوستش دارم. زن زندگی هم هست و نجیب. ولی ایشون در بچگی دچار سوختگی80 درصد شده بود و شکم و ران ؟ شکم پایش جایش مونده به شکل واضح که باعث شده من سرد مزاج بشم. افسرده میشم وقتی لخت میشه ایشون.و در لباس زیباس. قبل از عقد گفت یه کف دست جای سوختگی در بدنم هست. ولی در حال حاضر 20 کف دست هست. افسرده شدم چکار کنم
با سلام
واکنش شما بخاطر در میان نگذاشتن این موضوع توسط همسر تان قبل از عقد کاملا طبیعی است و مسئله بسیار مهمی است. بهترین راه این است که در اولین فرصت با هم به متخصص پوست مراجعه کنید و از امکان بهبودی و درمان پذیری این مسئله آگاه شوید و موضوع دیگر احساس شما نسبت به مطرح نکردن این موضوع و پذیرش شرایط است. اما هر چه سریعتر و قبل از طولانی شدن رابطه این دو را مشخص کنید و تصمیم بگیرید.
پاسخ داده شده
مشكلات
دسته بندی: تشویش و اضطراب
۱۴ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 181
با سلام پسري هستم ٢٥ساله از ١٩سالگي ازدواج كردم و مشكلات مالي بسياري داشتم مانند خيلي جوان هاي ديگر بيكار بودم مغازه زدم پس از مدتي ورشكسته شدم كارهاي زيادي انجام دادم ولي همه نهايتا يكي دو ماه بودم چون كفاف زندگيم را نميداد.ماشيني خريدم و در آژانس مشغول شدم ولي بعد از مدتي تصادف كردم آنهم ٢-٣دفعه،پدرم هميشه بهم سركوفت ميزد كلا از هر كاري متنفر شدم به ماريجوانا روي اوردم كم كاري شديد تيروييد دارم و كم كم تپش قلب شديد و ريزش موي شديد پيدا كردم ديگه حتي ميل به زندگيم نداشتم از همه چيز متنفر شدم از دست همه فرار كردم و با همسرم به تركيه امدم و حالا پس از چند ماه پدر و مادرم اومدن اينجا و گريه ميكنند كه برگرد و من به خاطر مادرم ميخوام برگردم.بشدت احساس افسردگي ميكنم ميل جنسيم بشدت كاهش يافته و حس ميكنم اواخر عمرمه نميدونم چكار كنم شبا تا صبح بيدارم افكار مختلف توي سرم ميچرخه و انواع فكر از فروختن كليه تا خود كشي توي سرمه با هر كس حرف ميزنم استرس ميگيرم و دستام رو به هم ميمالم و خيلي خجالتي شدم حتي وقتي ميخوام چيزي بخرم خجالت ميكشم قيمت كنم و اعتماد به نفسم پايين اومده.خيلي هم كم حرف شدم و همسرم مدام ميگه هيچ حرف نميزني
با سلام. همانطور که مطرح کردید علائمی مانند غمگینی، کناره گیری از روابط وفعالیت های معمول، افکار خودکشی، کاهش اعتماد به نفس، کاهش میل جنسی، مشکلات مرتبط با خواب، ناامیدی نسبت به آینده از علائم و نشانه های مهم اختلال افسردگی است. توجه به مصرف مواد و کم کاری تیرویید اهمیت زیادی دارد چون ممکن است این علائم ثانوی به این موارد باشند و از طرفی در ایجاد این علائم، توجه به شرایطی که مطرح کردید و مشکلاتی که در زندگی پیش آمده مانند مشکلات شغلی، مهاجرت و … نیز حائز اهمیت هستند. درخواست والدینتان برای برگشتن و تصمیم شما برای بازگشت به ایران این علائم شما را برطرف نمی کند و قدم اول مراجعه به پزشک برای مشکل تیروئید و روانپزشک و روانشناس است و بعد از بهبود شرایط بهتر می توانید در مورد کار و محل زندگی و نگرانی های که در حال حاضر دارید تصمیم گیری کنید.
پاسخ داده شده
ترس از شكست استرس عدم اعتماد به نفس
دسته بندی: تشویش و اضطراب
۹ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 212
با سلام من از دو سال پيش كه وارد دانشگاه دوره ارشد شدم بشدت احساس نا اميدي و شكست مي كردم به حدي كه اعتماد به نفسم به زير صفر مي رسيد از لحاظ جسمي تپش قلب و استرس و اضطراب بيش از حد داشتم و مجبور شدم درس رو رها كنم ولي با رها كردن درس بشدت احساس نياز به ادامه تحصيل پيدا مي كردم دوسال دارو افسردگي مصرف مي كنم از لحاظ جسمي و تقريبا روحي در وضعيت نورمالي قرار دارم اما همينكه به فكر شروع يك فعاليت و يا شروع درس و دانشگاه مي كنم نيرويي بشدت قوي مانع ام ميشه منو خييلي اذيت مي كنه احساس نااميدي و شكست و ترس اونقدر بهم فشار مياره كه دوباره اذيت جسمي ميشم تپش قلب و استرس و اضطراب بيش از حد . دو سه ساله فقط مي خورم و مي خوابم ازين وضعيت خسته شدم دلم مي خواد رشته دلخواهم رو ارشد شروع كنم دوباره موفق باشم و مفيد باشم اما نمي شه ادم ضعيفي نيستم اما واقعا اذيت ميشم. كتاب و راهكار زياد خوندم و بلدم فكرامو به چالش مي كشم و مي دونم همش خطاهاي شناختي و اشتباه فكر كردن خودمه اما اون نيروي قوي منو ول نمي كنه با اينكه خودم قانع ميشم اما ول كن نيست حاضرم هر برنامه و رهكاري رو كه شما بگين مو به مو انجام بدم فقط كمكم كنيد جهاني سپاس
علائمی مانند احساس نا اميدي ، کاهش اعتماد به نفس، افت عملکرد و سابقه مصرف داروهای مرتبط با افسردگی و همچنین وجود علائم تپش قلب و استرس و اضطراب و ترس علاوه بر اختلال افسردگی ممکن است نشانه وجود اختلال اضطرابی خاص باشد. در این مدت که این علائم را تجربه می کردید آیا علاوه بر مصرف دارو رواندرمانی هم داشتید و یا داروهای تجویز شده را بطور منظم مصرف کرده اید؟؟ . در حال حاضر بهترین کار پیگری درمان دارویی و همینطور رواندرمانی است. اینکه در این زمینه مطالعه دارید و یا درباره درمان ها و راهکارها مطالعات زیادی داشته اید بسیار خوب و کمک کننده ست اما برخی اوقات کمک یک متخصص نیاز است.
پاسخ داده شده
فرزندآوری
دسته بندی: تشویش و اضطراب
۷ مرداد ۹۶
تعداد بازدید: 122
با سلام و احترام خدمت شما عزیزان من در سن 40 سالگی برای اولین بار ازدواج کردم و یکسال از متأهل شدنم میگذره، همسرم هم 43 سال دارن و بخاطر سکونت همسرم در کشور سوئیس من هم مجبور شدم به اونجا برم، وضعیت مالی ما در حد رفاه و گذرون زندگی خودمون هست، من و همسرم زندگی سختی قبل ازدواجمون داشتیم، حالا مشکل ما برای بچه دار شدن هست، ترس از آینده که آیا با این وضعیت صلاح هست که بیاریم یا خیر؟ نگران آینده و اتفاقاتی که ممکنه در آینده براش پیش بیاد هستیم. از اینکه از دستش بدیم از حالا استرس داریم. ما هر دو دوست داریم بچه دار بشیم منتها بخاطر اینکه به تنهایی زندگی خودمون گذرونده بودیم و سختیهای زیادی داشتیم. من خودم شخصا فکر میکنم چرا باید باعث بشم موجود دیگه ای ناخواسته پا به این دنیا بزاره و کلی سختی یا خوشی داشته باشه که آخرش دیر یا زود میمیره. کلا میترسیم، از یه طرف هم فکر میکنیم اگه چند سال دیگه پشیمون بشیم چی میشه؟ ممنون میشم کمکم کنید
با سلام
نگرانی هایی که در حال حاضر تجربه می کنید درباره بچه دار شدن و همینطور بچه دار نشدن، در هر زوجی وجود دارد و تا حدی طبیعی است اما مساله مهم نوع نگرانی های شما و میزان تاثیری است که بر زندگی و رابطه و یا حتی تصمیم شما دارد. سهم و نقش شما در آینده و اتفاقاتی که در آینده برای فرزندتان ممکن است پیش بیاد چقدر است؟؟ آیا در اتفاقاتی که برای فرزند شما ممکن است روی دهد سهم شما 100 درصد است یا نه؟؟ و می توانید تمام عواملی که در مورد وی روی خواهد داد را یادداشت کنید و نقش و سهم هر یک از این عوامل را مشخص نمایید و سپس در این مورد نگاه دقیق تری داشته باشید. برای مثال بیماری و تصادف و یا سایر نگرانی هایی که در حال حاضر دارید. همچنین برای تصمیم گیری اولیه در مورد بچه دار شدن یا نشدن باید به ارزش های خود و همسرتان توجه داشته باشید و آنها را در نظر بگیرید اگر مادر یا پدر بودن برای شما در حال حاضر ارزش است، پس به احتمال زیاد درآینده نیز این مساله شما را اذیت خواهد کرد.