سوالات شما
در این بخش می توانید سوال و یا مشکل خود را مستقیما با متخصصان سیمیآروم مطرح کنید و در اسرع وقت پاسخ شما توسط یکی از مشاوران داده خواهد شد و از طریق ایمیل به شما اطلاع رسانی می گردد.
لطفا سوال خود را به صورت مختصر شرح دهید.
پاسخ داده شده
مشکل رابطه و مهاجرت
دسته بندی: رابطه
۱۲ خرداد ۹۶
تعداد بازدید: 287
با سلام و عرض خسته نباشید من سبحان هستم و سه ماه و نیمه که وارد یک رابطه حضوری و نزدیک شدم و ازش راضی هستم. من دو ماه دیگر عازم کشور کانادا برای ادامه تحصیل هستم. این دوری قراره چهار سال و نیم طول بکشه. با این که همو دوست داریم و مشکلی نداریم به نظر شما درسته ادامه رابطه؟ احساس میکنم اگه من رابطه رو تموم کنم بعدا به شدت حسرت رابطه رو می خورم. کلا انقد دوسش هم دارم ک فک کنم نتونم رابطه رو تموم کنم

پاسخ داده شده
مشکل رابطه
دسته بندی: رابطه
۱۲ خرداد ۹۶
تعداد بازدید: 138
با سلام وعرض ادب خدمت شما مشاور محترم. در ابتدا تشکر می کنم از اینکه شما و همکاراتون وقتتون رو به ما می دید و باعث بهتر شدن کیفیت زندگی ما میشید.
من محمد 32 ساله متولد و بزرگ شده اصفهان هستم که در حال حاضر بیشتر از 5 سال هست در اروپا زندگی میکنم. داستان من از اول سال 95 شروع میشه که به خواستگاری دختری 31ساله رفتم که تنها یکسال از طریق اینترنت باهاش دوست بودم. ازنظراحساسی فوق العاده خوب و مهربون -خیلی بساز-تحصیلکرده-کمی حرف گوش کن والبته لجباز-کمی معتقد-زودرنج-خیال پرداز و کمی اینده نگر-اعتماد بنفس پایین-شدیدا وابسته به پدر-از بچه ها فراری-هوش اجتماعی ضعیف-بدگمان-بی اعتنا به مسایل دینی بخصوص به نماز-عدم توانایی حل مسیله و مدیریت بحران-علاقه مند به یادگیری-تا حدودی با اراده …) که بیشتر این خصوصیات رو الان من فهمیدم (بعد از عقد).
من فقط از طریق اینترنت حدودا 6 ماه با همسرم صحبت میکردم و همه مسایل رو حرف زدیم و یجوری حل شده بنظرمون اومد که من هفته اول عید 95 به ایران سفرکردم و عقدکرده و به سرعت بخاطر کار و مشغله دانشگاه برگشتم. سپس ازعید تا شهریور بازب صورت اینترنتی حرف میزدیم که البته خیلی دعوا داشتیم و من تازه داشتم شناخت روی همسرم پیدا می کردم و ازش وقتی می پرسیدم که رفتارت با قبل ازعقد عوض شده دلیل برخانواده من می اورد. (اینجا اضافه کنم درمدتی که من نبودم خوب طبق رسوم خانواده من ازهمسرم دعوت میکردن برای مهمانی ها و بیشترخودمونی شدن باهم-که این در ماه های اول خوب بود تا اینکه خانمم از رفتار برادرهای من و خانم هاشون بدش اومد و میگفت که اونا اونجورکه باید بهش احترام نمیگذارند و این حساسیتش بیشتر و انزجارش از خانواده من بیشتر شد. تا جایی که اول خانم های داداشام رو بدگویی می کرد، بعد خود برادرهامو و بعد مادرمو)-پدرمن فوت کرده اند. هر بار هم من باهاش صحبت میکردم و ارومش میکردم و میگفتم اصلا اونارو بیخیال بشو و روشون حساس نشو، چند روزی اروم میشد و بازدوباره. ما خیلی بحث و دعوا داشتیم وداریم. من روی خانوادم خیلی حساس بودم و بخصوص روی مادرم. ولی با اینحال به همسرم هیچی نگفتم و فقط دوری می کردم ازبحث. تا اینکه مجبور نشم چیز بدی بهش بگم. بازم اضافه کنم خانمم بیشتر این رفتارها رو بخاطر دوری از من وخواندن زبان همزمان با تمام کردن پایان نامه فوق لیسانسش که باعث فشارعصبی روی اون میشد میدانست و معتقدبود با امدن من در شهریور ماه و تمام شدن پایان نامه اش و دفاع کردنش همه رفتارهایش بهترخواهدشد.
ولی شهریور فرارسید و من به ایران رفتم و باز هم دعواها بخاطر دیگران و توهم اینکه به اون بی احترامی میکنند-(ازطرفی خانواده من هم از رفتارهای غیرعادی همسرم به من گلایه میکردند) ولی من به اون چیزی نمی گفتم. من توی این شهریورکه تقریبا یک ماه باخانمم برای اولین بار کنار هم می بودیم تازه دوره شناخت پیداکردیم-رفتارهایی که من ازش نمیدونستم و تازه متوجه اونا شدم-مثل بی ثباتی درتصمیم گیری ها-بسیار متاثر از حرف دیگران-بسیار بدبین نسبت به همه مسایل-توهم و برداشت بد از همه افراد-بدگمانی-… با هیچکدام از دوستان چه نزدیک چه دور من بعد از یکبار بیرون رفتن حاضر نبود دیگر رفت و امد کند (اینجا اضافه کنم همسرم دردوران مجردی هم هیچ دوست یا رفیق نزدیک نداشته و نه بادوست بلکه حتی با فامیل خودش هم رفت و امد نمیکرده ) درصورتیکه من ادم بسیار اجتماعی و خانواده دوست هستم و میخوام هر جا که میرم با همسرم برم.
خلاصه اش کنم الان من باز برگشتم اروپا و منتظر نوبت سفارت برای خانمم هستیم و در حال اماده کردن مدارک و این در حالیست که من هر دو روز یکبار با ایشون دعوا داشتم از موقع برگشتنم و کارش به جایی رسیده که نه تنها خانواده ام رو بلکه خودم رو هم ناسزا می گوید و من رو بخاطر ارتباط با خانم های برادرهایم (حتی بخاطر سلام و احواپرسی) هرزه میداند. این ها باعث شده که دیگه تحمل من به اخراش برسه و دارم شک میکنم به انتخابم و شک میکنم به اینکه بتونم با همسرم زندگی خوبی داشته باشم.
لطفا مرا راهنمایی کنید. با تشکر فراوان
با سلام
از اینکه اینقدر دقیق به ویژگی های نامزدتون شناخت پیدا کردید و در اینجا هم اشاره داشتید سپاسگزارم. برای پاسخ به سوال شما، در ابتدا به نوعی از اختلال شخصت را اشاره خواهم کرد.
در اختلال شخصیت پارانویا، علائمی مانند بی اعتنایی و شکاکیتی فراگیر نسبت به دیگران که در زمینه های مختلف باید به چشم بخورد و فرد بدون دلیل شک دارد که دیگران به وی ضرر می رسانند و مشغولیت دائمی ذهنی شک اثبات نشده در مورد وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان و اطرافیان دارد و در پی یافتن معانی تحقیرکننده یا تهدید کننده می باشد و همیشه دلخور و ناخشنود است یعنی اگر کسی توهین کرده باشد یا بی احترامی کرده باشد یا صدمه ای زده باشد را هیچ وقت نبخشد. همچنین مکررا و بدون هیچ دلیل به وفاداری همسر یا شریک جنسی خود شک دارد.
با توجه به برخی نشانه هایی که مطرح کردید مشکل نامزد شما می تواند نشانه مشکل جدی شخصیتی باشد اما ارزیابی دقیق این ویژگی ها و همینطور مشکل ارتباطی شما توسط یک متخصص دارای اهمیت دارد.
پاسخ داده شده
عصبانیت بیش از اندازه
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۲ خرداد ۹۶
تعداد بازدید: 117
سلام و عرض احترام. سوالی داشتم در زمینه روانشناسی یا شاید روانپزشکی. چند سال پیش موقع عصبانیت بیش از حد بعد از یک مشاجره دچار حالتی میشدم که احساس می کردم که سَرَم رو محکم به دیوار بزنم. ولی اخیرا این حالت موقعی که در خواب هستم بهم دست داده. نوعی حمله عصبی شدید بسیار آزار دهنده. چه توصیه ای دارید؟ یا اسم این حالت چییه؟ خیلی سپاسگزارم پاینده باشید
با سلام
با توجه به توضیحی که در سوالتان مطرح کردید، تشخیص خاصی مطرح نمی باشد. این می تواند صرفا واکنشی به حالت هیجانی تجربه شده و عصبانیت شما و یا از علائم نوعی اختلال باشد. همچنین، اشاره کردید که این حالت در خواب اتفاق افتاده است و آیا خود شما نسبت به این حالتی که برایتان پیش میاید هشیار هستید یا اطرافیان در مورد آن به شما گفته اند؟؟ بنظر نیاز به ارزیابی دقیق تر وجود دارد و در اولین فرصت به متخصص مربوطه مراجعه کنید.