سوالات شما
در این بخش می توانید سوال و یا مشکل خود را مستقیما با متخصصان سیمیآروم مطرح کنید و در اسرع وقت پاسخ شما توسط یکی از مشاوران داده خواهد شد و از طریق ایمیل به شما اطلاع رسانی می گردد.
لطفا سوال خود را به صورت مختصر شرح دهید.
پاسخ داده شده
رابطه جنسی
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۶ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 198
من یک زن مطلقه هستم که حدود ۵ سال با یک اقا محرد که ۶ سال از من بزرگتر هست رابطه دارم ولی از روز اول می گفت قصد ازدواج نداره چون بچه داری اما بچم پیش پدرش زندگی می کنه خانواده اش هم در جریان رابطه ما هستند و مخالفتی با ازدواج ما ندارند چون روز پیش در مورد اینکه رابطه جنسی گروهی دوست داره صحبت می کرد که یک خانمی رو بیار بزار از زندگی لذت ببریم من موندم چیکار کنم

پاسخ داده نشده
بی تفاوتی
دسته بندی: رابطه
۱۶ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 275
با سلام
بنده با 38 سال سن عاشق دختری هستم که 7ساله رابطه داریم.پدرش وقتی 6سالش بوده فوت کرده . من توی اینستاگرام پست میزارم ولی لایک نمیکنه .ازش علتو پرسیدم ،میگه من وقتی تورو واقعی دارم احساس نمیکنم تو مجازی باید تاییدت کنم . ولی من دیدم تک تک پستهای غریبه هارو لایک میکنه .خواستم ببینم این علتش چی میتونه باشه
با تشکر
پاسخ داده شده
عدم تطابق با محیط کار
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۶ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 116
سلام. من خانمی 29 ساله هستم. در بهترین مدارس و دانشگاه های این کشور تحصیل کردم و همیشه به نوعی جزء تاپ ها بودم و در دوران تحصیل هم خیلی تلاش کردم. به اصرار مادرم در آزمون استخدامی شرکت کردم و قبول شدم. بنا بر بدشانسی در یکی از بدترین جاهای سازمان افتادم که 95 درصد آن ها آقا هستند. خودم هم مذهبی هستم و زیاد تمایل به گفتگوی اضافی با نامحرم ندارم. رئیس قسمت ما نه اجازه انتقالی من را می دهد و نه من را وارد کارهای تخصصی تر می کند . به انزوای علمی و اجتماعی و فنی دچار شدم. مزایا و حقوق و محیط کلی کارم رو دوست دارم و از اینکه بیکار بمونم واهمه دارم. بعضی روزها وقتی می بینم بقیه همکاران اداره با رئیس جلسه دارن و به من نگفتن به شدت آزده خاطر می شم. واقعا نمی دونم باید چه کار کنم. ممنون میشم راهنمایی کنید.

پاسخ داده شده
وسواس فکری
دسته بندی: مشاوره زناشویی
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 244
با عرض سلام و احترام به محضر شما و تبریک سال نو.
من 28 سالمه از شیراز، کارشناسی متالورژی، مجرد هستم و قصد ازدواج دارم، به طور کلی از نظر شخصیتی تا حد امکان مستقل از بسیاری از ناهنجاری ها عمل کردم (البته ممکنه همشون از نظر من ناهنجاری باشن) به دور از هر مواد اعتیاد آور، الکل، روابط جنسی نامشروع و از نظر اجتماعی هم با مردم برخورد خوبی دارم و…
تنها مساله ای که میمونه، چیزی نیست جز خودارضایی
که همیشه سرش ذهنم درگیر بوده، خیلی وقتا کنترش کردم و خیلی وقتا هم نه، همچنین گاهی اوقات سایت های جنسی (نه زیاد)، هرچند هم که قطعا با این نوع تفکر مخالف باشی بازم تحریک میشی دیگه…
خیلی وقتا فکر میکنم بقیه مردم چیکار میکنن توی مجردیشون، خب خیلی سخته که فقط روی احتلام شبانه بشه موند.
این که من درآینده بچه من چیکار میکنه؟ آیا من انسان خوبی نیستم؟ نظر شما چیه؟ میدونیم که نیاز جنسی حد و مرز خاصی نداره
ممنون میشم راهنمایی کنین.
سلام دوست عزیز. مسئله خودارضایی موردی هست که همیشه مورد توجه همگان بود. اگر خوداضایی را به عنوان مشکل نگاه کنیم نوع نگاه جامعه و نحوه برخورد متفاوت خواهد بود ولی اگر خوداضایی را به عنوان نشانه در نظر بگیریم نوع برخورد متفاوت تر میشود. زمانی که سطح هورمون های بدن مناسب نباشد میزان تحریک و خودارضایی بالا میرود. مثلا زمانی که افسردگی، اضطراب بالا باشد و بدن نتواند میزان سرتونین خود را از راه های درست تامین کند میزان خودارضایی بالا میرود. به شما پیشنهاد میکنم برای مسئله افسردگی و اضطراب اقدام کنید و زمانی که این موارد برطرف شود با روش های اصلاحی میتوانید میزان خودارضایی خود را کنترل کنید. درواقع بدن برای به دست آوردن سرتونین راه های مختلفی دارد مانند تغذیه مناسب، روابط اجتماعی مثبت، ورزش کردن، کار کردن و… یکی دیگر از راه های کسب سرتونین رابطه جنسی سالم است اما زمانی که در دسترس نباشد، خودارضایی رخ میدهد که درمورد عدم کنترل آن میتواند عوارضی را به همراه داشته باشد. سعی کنید راه های دیگر کسب شادی و سرتونین را تقویت کنید و همینطور بحث افسردگی و اضطراب را مدیریت کنید تا خودرضایی را به عنوان نشانه به مرور حذف کنید.
پاسخ داده شده
وسواس فکری
دسته بندی: تشویش و اضطراب
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 215
سلام، من چند وقته دچار این وسواس و استرس شدم که حس میکنم یکی از اعضا خانواده مو از دست میدم…. حتی یه دوره سه ماهه فکر میکردم خودم دارم میمیرم…. واقعا مزخرف بود…. واقعا از سفر ترس زیاد دارم… چه هوایی چه زمینی…. حتی الان هم گاهی دچار این حس میشم که خودم دارم میمیرم….
این حسی که بهم دست میده و فکر میکنم حالم بده و دارم میمیرم توی یه سایت خوندم که علاعم یه بیماری به اسم پانیک هست… و 19 سالمم هست
سلام دوست عزیز. با توجه به نکاتی که گفتید میتوان نتیجه گرفت که شما به حملات پنیک مبتلا می شوید. با درجات مختلف. برای بهبودی و کاهش علائم سعی کنید به مشاوری مراجعه کنید و به کمک مشاور این مسئله خودتان را حل کنید.
پاسخ داده شده
ارتباط
دسته بندی: رابطه
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 109
سلام، این سوال چون ممکنه سوال خیلی ها باشه از شما میپرسم، ممنون میشم راهنمایی کنید، ۳۲ سالمه و مجرد و جدا از خانواده زندگی میکنم، همچنان علیرغم اینکه از روانشناس هم کمک گرفتم در ارتباط با والدینم دچار مشکلم، رابطه پدر و مادرم از روزی که یادم میاد بسیار پرتنش و غیر سالمه و کمتر مکالمه عادی رو بینشون شاهد بودم، هر موقع پیش پدر و مادرم هستم و بحث اونها رو میبینم اذیت میشم و آرامشم بهم میخوره، علاغم اینکه سعی میکنم خیلی با احترام باهاشون برخورد کنم رفتارشون (به خصوص مادرم) در مقابل من هم خیلی مداخله گرایانه است( بصورت غیر عادی) . پدر و مادرم از کودکی هر دو بحران های وحشتناک و غیر قابل تصوری رو پشت سر گذاشتن، روانشناس بهم گفته که فقط شنونده باش و واکنش نشان نده و سعی کن هر روز به اونها سر بزنی ،خیلی وقتها شونده هستم ولی تحملش سخته برام که اعتراض نکنم، احساس میکنم اینطوری آسیب میبینم ، از طرف دیگه برای حفظ آرامشم وقتی یه مدت سعی میکنم از پدر و مادرم دور باشم میبینم که اونها آسیب میبینن (بخصوص مادرم) و احساس دلسوزی و گناه میکنم ، برای مادرم وقت مشاوره گرفتم ولی تاثیری نداشته و شخصیت پدرم هم طوریه که قبول نمیکنه بره پیش روانشناس…. چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
سلام دوست عزیز. با توجه به اطلاعاتی که در اختیار ما قرار دادید، طبق صحبت همکاران گرامی سعی کنید والدینتان را شناسایی کنید. علت اصلی رنج والدینتان چیست؟ به نظر میرسد به دلیل آنکه والدینتان مسائل حل نشده ای از گذشته شان دارند، در زندگی الان و اکنونشان اثر گذاشته. نکته قابل اهمیت این است شما مستقل زندگی میکنید این حق شماست که روابط اجتماعی مثبت را تجربه کنید. به شما پیشنهاد میکنیم در عین حفظ رابطه حداقلی با والدینتان، رابطه های مثبت جایگزینی برای خودتان تعریف کنید تا سلامت روانتان حفظ شود. سعی کنید زمانی که با والدین خود سپری میکنید حتما بعد از اتمام ملاقاتشان فعالیت دلخواه خودتان را انجام دهید تا بهداشت روانی تان حفظ شود و ورزش را در برنامه روزانه خود قرار دهید.
پاسخ داده شده
رفتار مناسب
دسته بندی: سایر
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 170
با سلام خسته نباشید راستش من ی دختر ١٨ ساله هستم که خداروشکر در هرمکانی سعی میکنم رفتار مناسبی از خودم بروز بدم ک عموما موفق هم هستم الا تو یک مورد خوب من ۴ سالی میشه ک یه پسرو دوسش دارمو تازه چن ماهیه دوستیم اونم ازم خوشش میاد خونواده هامون هم میدونن دوستیم انشالله قصدمونه تا چن ماهه دیگ ازدواج کنیم ایشون ٢۴ سالشونه و طبیعتا تجربه های بیشتری نسبت ب دانسته های من دارن متاسفانه من وقتی کنارشون هستم وا میدم و لوس میشم دست خودم نیست ی رفتارای بیخودی انجام میدم ک خودم پشیمون میشم ایشون از دخترای سبک و جلف اصلا خوششون نمیاد مثلا من الکی شالمو از سرم سر میدادم پایین تا غیرت ایشونو ببینم و ایشون هم در ظاهر ارام ولی واقعا عصبی میشدن و خودشون شالو رو سرم مرتب میکردن میفهمم از این کار بدش میاد ولی دوس دارم با غیرتش بازی کنم یا مثلا میخوام بامزه بشم کلی لوووس میشم ک در اصل باطن من اونجوری نیس و حتی میدونمم ایشون از این رفتارام شاید خوشش نیاد ولی بازم تکرار میکنم یا حتی ازم ی سوال میکنه بین دوراهی قرار میگیرم نظر واقعی خودم بگم یا چیزی ک اون دوس داره ب نظر شما من چیکار کنم ی دختر سنگین و مودب باشم ینی در اصل خود واقعیم کنار نامزدم باشم؟
سلام دوست عزیز. پاسخ سوالتان در خود سوال نهفته هست. شما گفتید نامزدتان چطور مردی است و هم چنین شخصیت اصلی خودتان چطور است. به نظر میرسد در کنار نامزدتان تمایل دارید بیشتر نمایش بازی میکنید تا نظر او را جلب کنید ولی این نکته را بدانید اگر نامزدتان از این نقش خوشش نیاید با شخصیت اصلی شما نیر نمیتواند رابطه برقرار کند. نامزدتان با همان شخصیتی که در اصل و در اکثر مواقع دیده شما را پسندیده است نه شخصیت نمایشی کنارش. سعی کنید با خود کنار بیایید و شخثیت اصلی تان را بروز دهید.
پاسخ داده شده
سوال
دسته بندی: رابطه
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 214
با سلام. برای اولین بار با مردی که مدتی از فروشگاه او خرید میکردم و چت داشتیم در منزلش قرار گذاشتم.ما هردو سی ساله ایم و مجرد.اولش گفت من ترس دارم و انزوا و عدم ارتباط با آدمها و …من نفهمیدم چی میگه.رفتم .یکسره شروع کرد به تحقیر من. هر ژست و حرف و حالت منو اداشو در می آورد.اومد سمتم منو ببوسه کنار کشیدم.گفت از کارت خوشم نیومد پاشو بریم.توو راه گفتم من چه اشتباه کردم که اینقدر به چشمت حقیر آمیز اومدم.گفت نمیتونم ! در صورتی ک بارها منو دیده بود و خودش هم قرار گذاشت. قبل پیاده شدن گفتم ببخشید مزاحم شدم گفت دیگه نشو.من از دیشب تن لرزه دارم
سلام دوست عزیز. آدم های سمی و مریض همیشه در اطراف حصور دارند. با توجه به نکاتی که گفتید شاید بهترین اتفاق برای شما افتاده و از این جهت که رابطه ای برقرار نشده و سپس شما را رها کند شکر گزار باشید. سعی کنید در رابطه با این واقعه با اطرافیان خود صحبت کنید تا خاطرات پیش امده به مرور در ذهنتان کم رنگ شود و میزان نشخوار ذهنی تان کم شود. توجه کنید بیان کردن و صحبت در رابطه با وقایع بدی که برای آدمی رخ میدهد میتواند در تخلیه هیجانی کمک کند. شما نیز این تخلیه هیجانی را انجام دهید.
مطالعه مقاله “رابطه سمی چیست و چگونه می توان از آن خلاص شد؟” نیز به شما پیشنهاد می شود
پاسخ داده شده
عاشقی
دسته بندی: سایر
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 202
سلام …. پسر 20 ساله ای هستم …. از ترم یک(همون روز اول) دانشگاه از یکی از دخترای کلاس خوشم اومد .. بیخیالش شدم و فکر کردم که از ذهنم میره ولی روز به روز بیشتر فکر و ذهنم درگیر میشه … تا الان که ترم 3 هستم و از اونجایی که توی این موارد آدم کم رویی هستم اصلا نخواستم این موضوع رو بفهمه و خیلی عادی رفتار کردم و چیزی که مشخص شده و از دوستان فهمیدم اینه که اون هم از من بدش نمیاد(یا حتی خوشش میاد) ولی اون هم اقدامی نکرده …
از این ها گذشته چیزی که منو میترسونه اینه که اگه خودم پاپیش بذارم چه واسه ی دوستی چه واسه ی ازدواج … مصیبت های خودش رو داره مثلا سوژه شدن تو کلاس یا این که واسه ازدواج خیلی زوده چون من تازه یه دانشجوی ترم 3ساده هستم ….
راستی خیلی ها بهم گفتند این مورد تو یک هوسه فقط … ولی این رو باید بگم که اون دختر هم خیلی خوش هیکل و جذاب نیس و این قضاوت غلطه…
سلام دوست عزیز. سکوت در برابر ابراز احساسات در همه موقعیت ها مناسب و به جا نیست. گذشته از این مورد بحث بلاتکلیفی را برای خودتان و دختر مد نظرتان در نظر بگیرید. هر چه زودتر این آگاهی اتفاق افتد شما بهتر میتوانید تصمیم بگیرید و از فضای توهمی درون ذهنی خود نجات پیدا کنید. با مقدمه سازی مناسب پیش قدم شوید و احساس خود را ابراز کنید. شما برای زندگی دیگران زندگی نمیکنید. به صحبت های دیگران معقولانه توجه کنید نه طوری که زندگی شما را تحت ناثیر قرار دهد.
پاسخ داده شده
فردی
دسته بندی: سایر
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 175
پدری دارم 52 ساله و خود 20 سال دارم پدر من 4 سال است که باز نشسته و همیشه در خانه است و بیکار حدود 1 سال است که در حادثه ای عمو و زن عموی خود را از دست داده ام و یک دختر از آن ها مانده که پیش پدر بزرگ مادریش زندگی میکند از زمانی که این اتفاق افتاده پدرم خیلی بد خلقی میکند و اخلاقش عوض شده است و همیشه با من و مادرم بد خلقی میکند و به وضعیت جسمانیش نمیرسد با این که چربی و فشار خون دارد هر چه بهش میگوییم حواست به خودت باشد گوش نمیکند و لج بازی میکند من که دگر خسته شدم چه باید کرد؟
سلام دوست عزیز. اطلاعاتی که در اختیار ما گذاشتید بسیار کم است. اما به شما پیشنهاد میکنم رنج اصلی پدرتان را شناسایی کنید تا متوجه شوید علت اصلی بدخلقی ایشان یا عدم توجهشان به خودشان چیست و در این راستا از کمک مشاور استفاده کنید.
پاسخ داده شده
افسردگی
دسته بندی: تشویش و اضطراب
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 132
سلام ووقت بخیرخدمت عزیزان
من ۳۸سال سن دارم ویک دخترساله هم دارم.لیسانس دارم و هفته ای ۳روزمنظم ورزش میکنم.
ذهنم همیشه درگیرافکارمنفی ومزاحمه.به شدت درگیراسترس واضطراب درمورداتفاقات اطرافم هستم.یکی ازترسهام اینه که مثل پدرم سرطان بگیرم ودخترم تنهابمونه که تقریبا این بزرگترین ترس زندگیمه.دیگه روی هیچ چیزی دیدمثبت ندارم. اتفاقات خوب حداکثرچندساعت منوشادنگه میدارن.اگه قرارباشه چندماهه دیگه کاری کنم یاباکسی ملاقات کنم ازالان نگرانم که نتیجه چی میشه.تمرکزم فقط روی جنبه منفیه مسائله. این اتفاقات باعث شده اعتمادبه نفسم نابودبشه.خیلی زودرنج وعصبی شدم.دیگه یادم رفته شادبودن ومثبت بودن چه جوریه. توی خانواده سابقه افسردگی داریم.البته خودم نمیدونم من دچار اضطراب هستم یاافسردگی.توی تستهای آنلاین شرکت کردم که نمره افسردگی واضطرابم بالابود.مدتیه که دارم افکارم رومینوسم که خیلی داره بهم کمک میکنه.وقتی باشگاه هم میرم حالم عالیه.میخواستم فایل صوتی سفارش بدم امانمیدونستم فایل مثبت اندیشی سفارش بدم یاافسردگی. وقتی به فایلهای صوتی درباره افکارمثبت گوش میکنم خیلی آروم میشم. الان به شدت به راهنمایی لازم دارم که بدونم مشکل من افسردگیه یا اضطراب.یا اینکه فقط باید روی طرزتفکرم درباره افکارمثبت ومنفی کارکنم
براتون آرزوی سربلندی دارم
سلام دوست عزیز. افسردگی، اضطراب و وسواس سه مسئله ای هستند که در اکثر مواقع با یک دیگر و یا پشت سر هم نمود پیدا میکنند. درواقع اگر در ذهن خود درختی را تصور کنید، درخت مثال افسردگی است و میوه های این درخت اضطراب و وسواس است. با توجه به نکات گفته شده شما وسواس و نشخوار ذهنی هم دارید و افکاری با کلید واژه “نکنه” در ذهن شما تکرار میشوند که قابل کنترل نیست. نکته قابل ذکر این است که ورزش به شما کمک میکند حالتان بدتر نشود و سطح سرتونین و شادی شما را تا حدودی حفظ میکند ولی برای درمان و داشتن زندگی بهتر به شما پیشنهاد میکنیم به مشاور مراجعه کنید. اگر مسئله افسردگی شما برطرف شود به کمک دارو درمانی و جلسات درمانی به مرور اضطراب و وسواس فکری شما نیز قابل درمان خواهد بود.
پاسخ داده شده
سماجت
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 179
چگونه در یادگیری سماجت کنیم و تا زمانی که به پاسخ مسعله دست نیافتیم رهایش نکنیم و از سختی سوال ناامید نشویم؟
سلام دوست عزیز. برای آنکه یادگیری بهتری داشته باشید، این یادگیری را همراه با محرک های دلخواه خودتان انجام دهید. مثلا اگر میخواهید ریاضی یاد بگیرید و به موسیقی بی کلام علاقه مند هستید این دو فعالیت را با یک دیگر انجام دهید. یا اینکه برای انجام فعالیت مد نظر خود جایزه ای در نظر بگیرید و با خود شرط کنید اگر فلان مقدار از فعالیتم را انجام دادم میتوانم فلان کار مورد علاقه خودم را انجام دهم. درصورت لزوم مسئله اهمال کاری خود را بررسی کنید.
پاسخ داده شده
رفتار بچگانه خواهر بزرگتر!؟
دسته بندی: سایر
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 171
سلام و درود.من دختر ۲۵ ساله هستم و یک خواهر ۲۹ ساله دارم که حدود ۳سال است قهر هستیم و در یک خانه با پدر و مادر هستیم . او خیلی اخلاق و رفتارهای بچگانه ای دارد:مثلا موقع حرف زدن من با پدر و مادر یا والدین نزدیک از قصد به دنبال قطع این ارتباط است و شروع به پریدن حرف من یا عوض کردن موضوع است تا بی توجهی خود را نسبت به من اعلام کند و یا همیشه در هر حالی پشت به من میشیند و میخواهد بفهماند که توجهی به من نمیکند و یا به عمد و در هر شرایطی میخواهد این را ثابت کند که او نسبت به من توجهی ندارد!! و اما عملکرد من اینه که زیاد باهاش کاری ندلرم و سعی میکنم به این رفتارش واکنشی نشون ندم ولی خیلی عصبیم کرده من مجبور شدم این رفتاراش رو تکرار کنم و من هم دارم مثل اون میشم !! رفتارا های خیلی بچگانتری هم داره که اصلا خنده داره اگر بگم !! همیشه هم دنبال بهانه ای برای ولوا و دعوا و شر است . کم کم دارم مثل اون خُل میشم! چیکار کنم؟ حتی من جایی با خانوادم نمیرم چون نمیتونم این احمق رو تحمل کنم و رفتارهای بچگانه که میخواد به همه بفهمونه ما قهر هستیم!!! جالبه که پدر و مادرمم هم چون بزرگتر از منه من رو سرزنش میکنن و اون به اون چیزی نمگن ..
سلام دوست عزیز.همانطور که خودتان در سوال اشاره کردید، خواهرتان عملی رو هر چند زشت یا خوب انجام میدهد. اینکه شما هم مثل او رفتار کنید باعث تشدید اختلافتان خواهد شد. به شما پیشنهاد میکنیم برای شناسایی ریشه اختلافتان همراه با خواهرتان به مشاور مراجعه کنید تا از مسئله واقعی بینتان آگاه شوید و سپس با کسب مهارت های زندگی و ارتباطات موثر در بهبود رابطه خود گام بردارید.
پاسخ داده شده
افکار منفی و عصبانی شدن
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 125
من مدت 2 سال است که در حوزه اینترنت و کامپیوتر فعال هستم . ولی هنوز به هیچ درآمدی نرسیدم . در حالی که افرادی با سطح مهارت های کمتر از من دارند راحت پول در می آورند . ولی من هیچ درآمدی کسب نمی کنم . درآمد من همان حقوق حداقلی اداره است . این عدم کسب درآمد باعث ناراحتی روحی و روانی در من شده است . برخی وقت ها که تمرکز به هم می ریزد می خواهم فریاد بزنم و اصلا دست خودم نیست . خانواده من هیچ درکی از شرایط من ندارند و در برابر عصبانیت من واکنش نشان می دهند .
سلام دوست عزیز. باعث خوش حالی هست که شما مهارت هایی دارید که میتوانید در آینده کسب درامد کنید هر چند کم. گفتید افرادی با سطح توانایی کمتر از شما بیشتر از شما کسب درامد دارند، مسیری که این افرهد طی کرده اند و اکنون به کسب درامد حداکثری رسیده اند را اطلاع دارید؟ ممکن است شما مسیری که طی کردید اشکالی داشته باشد. مسیر موفقیت افراد حیطه خودتان را مطالعه کنید و سعی کنید الگو برداری کنید. سعی کنید در یک مهارت مربوط به حیطه شغلی خود کسب مهارت کنید و سپس در همان حیطه ابتدا فعالیت کنید و سپس سایر مهارت های جانبی مربوط به شغلبتان را گسترش دهید.
پاسخ داده نشده
افکار منفی
دسته بندی: مشاوره فردی
۱۵ اردیبهشت ۹۹
تعداد بازدید: 139
افکار منفیی میاد تو ذهنم که من قبولشون ندارم خیلی چیزای بدی هستن اکثرا هم مربوط میشن به نامزدم و اگه بعش نگم عذاب وجدان میگیرم که پنهان کاری کردم نمیدونم چکار کنم