فهرست مطالب
هیچوقت فکر نمیکردی برگشتن به وطن، حتی برای چند روز، اینقدر سخت باشه، نه؟ شاید فکر میکردی یه بلیت رفتوبرگشت قراره آرومت کنه. دیدن مامان، آغوش بابا، خندهی دوستای قدیمی… ولی حالا که وقتشه، یه چیزی توی دلت سنگینی میکنه. یه حس مبهم، یه اضطراب که نمیذاره راحت نفس بکشی…
نه برای پرواز، برای روبهرو شدن با همه چیز. با خود قدیمیت، با خاطرات خاکخورده، با آدمهایی که دوستشون داشتی ولی حالا شاید دیگه زبان همو نفهمین.
چرا دیدار با وطن گاهی بیشتر از دلتنگی، اضطراب میآورد؟
این حس برای خیلی از مهاجرها آشناست. خیلیهامون فکر میکردیم دیدن دوبارهی ایران قراره بهمون آرامش بده، اما وقتی زمانش میرسه، اضطراب میاد سراغمون. گاهی قبل از سفر، خوابمون نمیبره. خاطرات نیمهکاره، قضاوت اطرافیان، مواجهه با آدمهایی که تغییر کردند یا خودمون دیگه باهاشون همزبان نیستیم.
آیا اضطراب بازگشت طبیعیست؟
بله. این احساس برای بسیاری از مهاجران طبیعی است. روان مهاجر، پیچیده و چندلایه است. دلتنگی میتونه قوی باشه، اما هیجان دیدار هم میتونه روان رو زیر فشار بذاره. مخصوصاً اگه با انتظار «باید خوشحال باشم» یا احساس گناه برای نرفتن زودتر همراه باشه.
خیلیهامون فقط برای چند هفته یا چند روز برمیگردیم. نه برای زندگی، فقط برای دیدار. اما همین دیدارِ موقتی هم پر از هیجانه. چون وطن همونجایی نیست که رهاش کردیم. و ما هم همون آدم قبلی نیستیم.
گاهی حتی روبهرو شدن با خود قدیمیمون اذیتمون میکنه. چون ما تغییر کردیم، ولی بخشهایی از ما در وطن جا مونده. مواجهه با این تضاد، ساده نیست.
چطور با اضطرابِ بازگشت به وطن کنار بیایم؟
قبل از تصمیم به رفتن، از خودت بپرس چرا میخوام برم؟ دنبال چیام؟ آرامش؟ دلتنگی؟ احساس گناه؟ فقط بشنو، بدون قضاوت.
چه چیزهایی ممکنه برات دردناک باشن؟ دیدن چه کسانی؟ رفتن به چه مکانهایی؟ آمادگی برای این لحظهها مهمتر از چمدون بستنه.
حتی یک جلسه مشاوره میتونه کمکت کنه بهتر آماده شی یا حتی بفهمی هنوز وقت برگشت نیست.
اینکه فعلاً ترجیح میدی نری، یعنی خودتو بلدی. یعنی می دونی روانت چی لازم داره.
دیدار تموم میشه، ولی موجهای هیجانی بعدش ممکنه ادامه پیدا کنه. احساس خلا، گیجی، یا حتی اندوه. چند روز اول، مراقب خودت باش. احساساتت رو بنویس، بخواب، پیادهروی کن. با کسی که میفهمدت حرف بزن.
اگر دنبال یک تصویر واقعی از این تجربه هستی، فیلم The Kite Runner (بادبادکباز) رو ببین. داستان مهاجری که سالها بعد از رفتن، به کابل برمیگرده.
بازگشتی که پر از درد و رویارویی با گذشتهست. گاهی بازگشت، فقط حرکت جغرافیایی نیست. سفر به اعماق خودمونه.
و در نهایت…
اگه بعد از سفر حس کردی افت کردی، بدون که این طبیعیه. یعنی ذهن و بدنت دارن خودشونو تطبیق میدن. به خودت فرصت بده. نرم برگرد به روال. بپذیر که شاید چند روزی حال دلت عجیب باشه. ولی میگذره. و این خودش بخشی از رشد توئه.
و اگه حس کردی توی این مسیر نیاز به کسی داری که بفهمدت، باهات فکر کنه و همراهت باشه،
سیمیاروم اینجاست. برای شنیدن، برای همراهی، برای راه رفتن کنار تو.
با تمام درک و آرامش،
از یک مهاجر، برای مهاجری دیگر.
نیاز داری با کسی درباره برگشتت حرف بزنی؟
ما توی سیمیاروم اینجاییم که بهت کمک کنیم بهترین تصمیم رو برای خودت بگیری. همین حالا جلسه پیشمشاورهات رو رزرو کن.