سپتامبر 30, 2024

بند ناف روانی یا فشارهای بی امان وابستگی بین مادر و فرزند


خانه » مشاوره کودک و نوجوان » بند ناف روانی یا فشارهای بی امان وابستگی بین مادر و فرزند

وقتی والدینم چند سال قبل از هم جدا شدند، برادر کوچکم تنها فرزندی بود که هنوز در خانه بود. به عنوان تنها فرزند خانه، مادرم به شدت به او تکیه می کند و مانند بسیاری از والدین تنها، او را به جای همسرش تصور کرد. مادرم طاقت لحظه ای دوری از او را نداشت و انگار یک بند ناف روانی آنها را به هم متصل کرده بود. رفتار همسرگونه با فرزند آسیب های زیادی به آینده و روان فرزند وارد می کند.

برادرم سه دهه بعدی عمرش را صرف انتظارات و نیازهای مادرمان کرد. حتی پس از ازدواجش، ترجیح داد باز هم با او زندگی کند تا در زمان نیاز نزدیکش باشد. نیازهای خانه مادرم، اعم از خرید، رفت و آمد، نوبت های پزشکی، پر کردن تنهایی و هر چیز دیگری که فکر کنید با برادرم بود. اما این باعث دوری اش از همسر و بچه هایش شده بود که به او نیاز داشتند. مادرم تمام انرژی، علاقه و زمان برادرم را می گرفت و چیزی برای همسر و فرزندانش باقی نمی گذاشت.

حتی به نظر می رسید، از جایی به بعد برادرم هم از این وابستگی لذت می برد و با تمام وجود خودش را به مادرم زنجیر کرده بود. این زنجیر، هر دوی آنان را از بقیه خانواده دریغ کرده بود و همه از این میزان وابستگی ناراضی بودند.

 

| مطالعه مطلب “مشاوره فرزندپروری و تربیت بچه و هر آنچه باید در مورد آن بدانید” به شما پیشنهاد می شود |

 

بند ناف روانی چیست؟

همانطور که می دانیم بند ناف همان چیزی است که جنین را به مادر وصل می کند و باعث ادامه حیات او می شود. پس از تولد این ناف به لحاظ فیزیکی بریده می شود، اما برای بعضی از والدین همچنان به شکل روانی و عاطفی بین او و فرزندش وجود دارد.

در سال های اول عمر یک کودک، وجود وابستگی و دلبستگی بین والد و فرزند امری حیاتی است که موجب شکل گیری شخصیت سالم در کودک می شود. کودکی که دلبستگی ایمن را از سوی والد خود تجربه کرده است، در آینده شخصیتی مستقل خواهد داشت، دنیا را جای امنی می داند و همیشه می داند که پناهگاهی تحت عنوان خانواده دارد.

بنابراین، وجود وابستگی روانی/عاطفی بین والد و کودک امری ضروری در سال های اول عمر است. اما باید در سن مناسب قطع شود تا از اثرات منفی آن جلوگیری شود.

اگر تجربه بارداری داشته باشید یا در این مورد مطالعه کرده باشید، حتما می دانید که در طول ماه های آخر بارداری ممکن است بند ناف دور گردن جنین بپیچد و او را با خطر مرگ روبه رو کند. این دقیقا مشابه بند ناف روانی است که اگر در سن مناسب قطع نشود، دور گردن فرزند می پیچد و امنیت روانی او را در معرض خطر قرار می دهد.

هر چه این بند ناف محکم تر و رابطه عاطفی بین والد/فرزند عمیق تر باشد، بریدن آن در زمان مناسب سخت تر و طاقت فرساتر خواهد بود، به حدی که والد و فرزند از بریدن آن امتناع می کنند.

در مواردی که خانواده دچار مشکلات عاطفی است و والدین رابطه عاطفی خوبی با هم ندارند، دیده می شود که یکی از والدین، فرزند خود را به جای همسر دیده و خلاهای عاطفی خود را از این طریق برطرف می کند که از آن به رفتار همسرگونه با فرزند یاد می شود و تبعات بسیار زیادی در زندگی عاطفی و شخصی فرزند در آینده دارد.

پیش مشاره سیمیاروم

در قطع نشدن بند ناف روانی چه کسی مقصر است؟

کمرنگ شدن یا قطع شدن بند ناف بین والد و فرزند به عوامل مختلفی بستگی دارد از جمله

  • تربیت خانواده
  • شخصیت فرزند
  • میزان حس استقلال طلبی
  • فقدان اعتماد به نفس در والد/فرزند
  • مشکلات خانوادگی
  • خلاهای روحی و عاطفی در والد

گاهی دیده می شود که با گذشت حتی سه دهه از عمر فرزند، هنوز هم این وابستگی وجود دارد و هر روز پر رنگ تر می شود. هر چند در شروع این والد است که وابستگی شدیدی را با فرزندش ایجاد می کنند، اما با گذشت زمان هر دوی آنها در تداوم این وابستگی مقصر هستند. از این جهت که، والدین در ایجاد حس استقلال در فرزند خود ناتوان بوده اند و فرزند نیز تلاشی در جهت رسیدن به آزادی بیشتر و استقلال فردی نکرده است.

البته گاهی نیز دیده می شود که والدین در ظاهر به فکر استقلال بیشتر فرزندان خود هستند. اما در واقعیت، این تربیت آنان است که فرزند را وابسته بار آورده است و اجازه نمی دهند فرزندشان مسئولانه رفتار کند.

بند ناف روانی

چه زمانی باید بند ناف روانی بین والد و کودک قطع شود؟

وابستگی باید تا قبل از دوازده سالگی قطع شود تا فرزند به استقلال برسد و نیازمند حضور والدین برای برطرف کردن تمام نیازهای خود نباشد. این به آن معنا نیست که خانواده خود را ترک کند. بلکه به این معنی است که متناسب با سن خود می تواند حدی از اختیار و استقلال را تمرین کرده و به نظر و حضور همیشگی والدین نیازمند و محتاج نیست.

لزوم قطع وابستگی بین والد و فرزند تا قبل از 12 سالگی به این معنی نیست که تا قبل از این سن مجاز هستیم رفتارهای وابسته ساز رو انجام دهیم. بلکه باین معنی است که از این سن به بعد باید در کارها و تصمیم گیری ها استقلال بیشتری به کودک داد و اجازه داد مسولیت پذیری بیشتری را تجربه کنند.

کدام والدین در معرض خطر وابستگی شدید به فرزند خود هستند؟

ریسک سوءاستفاده عاطفی از فرزند در این دسته والدین بیشتر است:

  • تک والد
  • والدین طلاق گرفته
  • والدینی که از ازدواج خود شاد و راضی نیستند (طلاق عاطفی)
  • والدین منزوی که از سوی همسر حمایت روانی دریافت نمی کنند.
  • والدین خودشیفته
  • والدین هلکوپتری

رفتار همسرگونه با فرزند

یکی از نمودهای قطع نشدن بند ناف روانی بین والد و فرزند در شکل رفتار همسرگونه با فرزند دیده می شود. این شکل از رابطه پس از مرگ یا طلاق همسر غیر طبیعی نیست. اغلب اوقات رخ می دهد.

از دیدگاه دینامیک خانواده این مسئله کاملا محتمل است. وقتی یکی از اعضای خانواده از سیستم خارج می شود، دیگری وارد می شود و نقش او را تقبل می کند. این روشی طبیعی برای حفظ حس تعادل در خانواده است.

والدینی که رفتار همسرگونه با فرزند خود دارند بر این باورند که این شیوه رفتاری خوب است زیرا همه از آن نفع می برند. نیازهای آنها برطرف می شود. و فرزند نیز به دلیل آنکه حس می کند به درد والدش می خورد و دوست داشته می شود، منفعت می برد. آنچه والدین از آن غافل هستند این است که والدسازی یا همسرسازی فرزندشان تاثیری منفی بر روان و شخصیت او دارد.

خودارضایی در کودکان

نشانه های رفتار همسرگونه با فرزند چیست؟

  • درددل کردن در مورد موضوعات بزرگسالان و مشکلات زناشویی و دادن نقش مشاور خانواده به فرزند
  • داشتن درخواست های متعدد از فرزندی که خود ازدواج کرده است، حتی در حد خرید نان و میوه
  • ابراز عشق شدید به فرزند و حسادت به حضور دیگر بزرگسالان در زندگی او (شامل همسر و فرزندانش)
  • تلاش برای نگه داشتن او در نزدیکی خود و مقاومت در برابر جدایی
  • ابراز ناتوانی در رفع نیازها بدون وجود فرزند و تشکر و تحسین به خاطر حضور او
  • فرزند باید نیازهای والد را برطرف کند شامل نیاز به همراه، دوست صمیمی، محرم اسرار، همسر، مشاور و غیره

عدم قطع بند ناف روانی و رفتار همسرگونه با فرزند بار زیادی روی دوش او قرار می دهد. در بیشتر موارد، درددل ها و مشکلاتی که با فرزند در میان گذاشته می شود به او حس بیچارگی و ناامیدی می دهد. احساس مداوم دست و پا بسته بودن و بیهودگی به دلیل ناتوانی در حل مشکلات والدین، باعث کاهش عزت نفس فرزند می شود.

اما این تنها والدین نیستند که رفتار همسرگونه با فرزند خود دارند، در موارد زیادی این رابطه دو طرفه است. فقدان حضور والد دیگر و عدم وجود حمایت روانی از سوی او، باعث می شود که فرزند خود به صورت داوطلبانه این خلاء را پر کند. در بسیاری از داستان هایی که در مورد وابستگی بیش از حد والد به فرزند شنیده می شود، فرزندی وجود دارد که خود خواسته است مرد خانه باشد یا از پدرش مراقبت کند.

وابستگی بیش از حد فرزند به والد چه بلایی سر روابط او در بزرگسالی می آورد؟

این سطح از روابط ناسالم بین والد-فرزند باعث وابستگی ناسالم بین آنها می شود. فرزندی که یاد گرفته نیازهای والدش را در اولویت قرار دهد، ناخودآگاه، این خصیصه را در روابط بزرگسالی اش ادامه می دهد.

فرزند دائما بین فرد ماهر و به درد بخور (کسی که می تواند نیازهای والدش را رفع کند) و بیچارگی و ناامیدی (در زمان ناتوانی در رفع نیاز والد) در نوسان است. این حالت باعث شکل گیری بحران هویت در او می شود.

فرزندی که همیشه در حال همراهی والد خود بوده و تمام مدت در خدمت رفع نیازهای اوست، ممکن است زمانی برای یادگیری مهارت های اجتماعی لازم پیدا نکند و فرصتی برای آشنایی و تعامل با همسالان خود نداشته باشد. این باعث انزوای اجتماعی فرد می شود.

دختری که نقش همسر را برای پدرش بازی کرده در آینده یاد می گیرد که نیازهای خود را سرکوب کند و با همسرش از آنها حرف نزند. این به خودی خود باعث شکل گیری خشم منفی در فرد و به بن بست رسیدن ازدواج می شود.

به علاوه، نباید احساس همسران این افراد را نیز نادیده گرفت. نیازهای تمام نشدنی مادر/پدر همسر باعث می شود که زوج وقت چندانی برای یکدیگر نداشته باشند و در زمان نیاز تنها بمانند. چنین مسئله ای باعث شکل گیری اختلافات عظیم در زندگی مشترک می شود. صحبت های زیادی از سوی عروس ها نسبت به رفتار مادرشوهر شنیده می شود که از وابستگی شدید او به پسرش شکایت دارند و آن را شکستن حد و مرز حریم شخصی خود می دانند.

رفتار همسرگونه با فرزند می تواند باعث شکل گیری خشم منفعل، احساس گناه، رو آوردن به مواد مخدر و الکل، بروز مشکلات هیجانی و عاطفی و صمیمیت جنسی در شخص شود.

سخنی با والدین

به عنوان والد وظیفه دارید که فرزندی سالم و شاد پرورش دهید. او نباید منبع رفع تمام نیازهای روحی شما باشد.

به عنوان والد باید برای بریدن این بند ناف روانی تلاش کنید. در گام اول، فرزندان برای بریدن بند ناف خود از والدین باید توانمند شوند. این خیلی کلی به نظر می رسد، اما برای استقلال نیاز به تمرین و شکست بسیار است. در واقع این فرزندان از کودکی مدام از حمایت خانواده برخوردار بودند و شکست خوردن را یاد نگرفته اند. پس اجازه دهید فرزندتان سطحی از استقلال و آزادی را از 7 سالگی تجربه کند. اجازه دهید شکست بخورد و در قابل اشتباهاتش مسئولانه رفتار کند.

به او مسئولیت بدهید و اجازه دهید آن را به هر شکل انجام دهد. اشتباه باعث تقویت مهارت های او می شود.

برای رسیدن به استقلال او را تشویق کنید و کوچک ترین گام های او را در این جهت قدر بدانید.

در عین حال، اگر الگوهای رفتاری یک مادر وابسته را در خود مشاهده می کنید، توصیه می کنیم برای تغییر آنها همین امروز جهت دریافت مشاوره اقدام کنید. مشاوره به شما کمک می کند که رابطه سالم تری با فرزندتان داشته باشید.

سخنی با فرزندان

چنانچه یکی از والدین شما دچار این رفتار است و وابستگی بیش از حد او باعث مختل شدن زندگی شخصی شما شده است، مراجعه به روانشناسی که در زمینه سوءاستفاده از کودکان، وابستگی متقابل بین والد-فرزند و روابط والد-فرزندی مهارت دارد می تواند به شما کمک کند که از الگوهای رفتاری اشتباه دست بکشید.

در عین حال، از راهکارهای زیر برای قطع بند ناف روانی و وابستگی خود به والدینتان استفاده کنید:

برای استقلال، تصمیم گیری مستقل و آزادی بیشتر تلاش کنید. در گام های اول از تصمیم گیری های کوچک تر و ساده تر شروع کنید. به یاد داشته باشید که این روند گاهی سال ها طول می کشد تا فرزند بتواند به طور کامل خود را از الگوهای ذهنی و روانی کودکی جدا کرده و به فرد مستقلی تبدیل شود.

با خودتان و خانواده همدلی کنید. جدا شدن و استقلال از خانواده برای این دسته افراد مساوی با خیانت کردن است. از سوی دیگر، تلاش برای استقلال از سوی والد نیز ممکن است پذیرفته نباشد و با حرف ها و کنایه ها شما را آزار دهند. قوی باشید و اجازه دهید با گذشت زمان خانواده به رفتارهای شما عادت کنند و استقلال شما را بپذیرند.

معمولا تلاش برای آزادی با عذاب وجدان، احساس گناه و یا ترس از دست دادن در فرد همراه است. احساسات خود را بپذیرید و تصدیق کنید. اما اجازه ندهید شما را به بند بکشد. این احساسات طبیعی هستند و با گذار از دوره وابستگی در شما از بین خواهند رفت.

دیگران را در مراقبت از والدینتان سهیم کنید. اگر خواهر/برادر دیگری دارید، از او در برآورده کردن خواسته های والدینتان کمک بگیرید. و در واقع تقسیم وظایف کنید. اگر تک فرزند هستید، والدینتان را به تفریح، کلاس های متفاوت و علایق شخصی سوق دهید. اگر والدینتان ناتوان هستند، با کمک گرفتن از یک پرستار بخشی از روز را به زندگی شخصی خود اختصاص دهید و برنامه ریزی بهتری داشته باشید.

تمرین و صبوری را فراموش نکنید. درست به همان صورت که این بند ناف روانی یک روزه تشکیل نشده است، محو شدن آن نیز یک روزه صورت نمی گیرد. هدف آزادی را پیش روی خود داشته باشید تا در این سفر سخت به شما کمک کند.

رفتار مادر خودتان یا مادر همسرتان چطور است؟ آیا احساس می کنید خلاءهای زندگیش را با شما/همسرتان پر می کند؟

 [block id=”koodak”]

3.7/5 - (3 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها