فهرست مطالب
- آسیبهای دروغگویی در روابط زوجها
- آیا دروغ گفتن به روابط زوجها آسیب میرساند؟
- خیلی از دروغهایی که در رابطه و زندگی مشترک گفته میشوند در ظاهر بسیار ساده و معمولی هستند. این دروغهای ظاهرا ساده چه عواقب و آسیبهایی به دنبال دارند؟
- چطور یک دروغ ساده میتواند منجر به تجربه تروما شود؟
- آیا در میان مراجعانتان نمونهای از این دست داشتهاید که به دلیل دروغگویی یکی از طرفین رابطه برای زوج درمانی به درمانگر مراجعه کرده باشند؟
- چرا افراد دروغ میگویند؟
- اگر کسی عادت به دروغ گفتن داشته باشد آیا راهی برای درمان او وجود دارد؟
- آیا راهی وجود دارد که تشخیص بدهیم طرف مقابل ما دروغ میگوید؟
خانه » مشاوره ازدواج »
آسیبهای دروغگویی در روابط زوجها
هیچکس از شنیدن دروغ خوشش نمیآید. حتی اگر خودش دروغ بگوید! دروغ گفتن چه از سر عادت باشد چه برای پیشگیری از یک اتفاق بدتر یا هر توجیه دیگری که داشته باشد اگر پایش به زندگی مشترک و روابط زوجها باز شود آسیبهای جدی به دنبال دارد. با شکوفه اویار حسینی، روانشناس بالینی، زوج درمانگر و از مشاوران سیمیاروم درباره دروغگویی در روابط زوجها، آسیبها و عواقب آن گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
آیا دروغ گفتن به روابط زوجها آسیب میرساند؟
نیاز به امنیت و اوضاع قابل پیشبینی یکی از نیازهای اصلی هر انسانی است. این نیاز بهویژه در میان زنان پررنگتر است. به عبارتی افراد و بهویژه زنان تمامی باورها و پیشفرضهایشان را نسبت به دیگران و از جمله همسرانشان بر پایه حس امنیتی که دریافت میکنند و اوضاع قابل پیشبینی که در اثر شناخت به دست میآورند، میسازند و شکل میدهند. حال اگر همسر حتی به دلایل جزئی مانند اینکه نمیخواهم همسرم را ناراحت کنم، دردسر ایجاد کنم یا غرورم اجازه نمیدهد، چه حقیقتی را غیر حقیقت کند، چه پنهانکاری کند، درواقع پیشفرضها و باورهای همسرش را زیر سوال برده است. این مساله آسیب خیلی زیادی به رابطه و بهویژه به زنان وارد میکند.
خیلی از دروغهایی که در رابطه و زندگی مشترک گفته میشوند در ظاهر بسیار ساده و معمولی هستند. این دروغهای ظاهرا ساده چه عواقب و آسیبهایی به دنبال دارند؟
همانطور که گفته شد یکی از عواقب جدی دروغگویی از بین بردن حس امنیت در همسر است. اما یکی دیگر از عواقب آن از بین رفتن قدرت پیشبینی و اطمینان در رابطه است. اضطراب یا وسواس فکری و در موارد شدیدتر تجربه تروما نیز از نتایج دروغگویی در رابطه است. همچنین اعتماد را میان دو طرف رابطه از میان میبرد و فضای رشد و خودشناسی را میبندد. بهطور کلی دروغگویی رابطه را از فضای سالم خارج میکند.
چطور یک دروغ ساده میتواند منجر به تجربه تروما شود؟
در یک ارتباط سالم ما نیاز داریم خیلی شفاف بتوانیم درباره گذشته، حال و آینده در روابطمان با هم حرف بزنیم. همچنین بتوانیم خیلی صادقانه و قابل پیشبینی درباره آنچه درون خودمان میگذرد نیز صحبت کنیم. اگر این اتفاق نیفتد در حقیقت رابطه ما دچار چالش شده است.
دروغ گفتن میتواند شامل دروغهای جزئی و روزمره یا دروغهای خیلی بزرگی باشد که به همسر جراحت یا آسیبهای دلبستگی شدیدی وارد میکند. یعنی فرد فقط به دلیل پنهانکاری همسرش یا به دلیل دروغی که گفته است، علائمی شبیه تروما را تجربه میکند.
آیا در میان مراجعانتان نمونهای از این دست داشتهاید که به دلیل دروغگویی یکی از طرفین رابطه برای زوج درمانی به درمانگر مراجعه کرده باشند؟
موارد زیادی در میان مراجعان هستند. برای نمونه موردی در میان مراجعانم داشتم که آقا پیش از ازدواج گفته بود مدرک تحصیلی لیسانس دارد و مدیر یک شرکت است. اما بعد از ازدواج مشخص میشود تمام این ها دروغ بوده و او اصلا دانشگاه نرفته است. دیپلم دارد و کارمند آن شرکت است! در جلسه مشاوره آقا اصرار داشت که همسر من با مدرک من قرار نیست زندگی کند، از طرف دیگر من در آن شرکت کار میکنم و درآمدم در حد همان سمت مدیریتی است پس چرا همسر من میگوید اینقدر حالش بد است و اصلا چرا چنین حالی را تجربه میکند؟ در حالیکه همسر او حال بسیار بدی را تجربه میکرد؛ چراکه باورهایش نسبت به آن مرد به عنوان شریک زندگیاش بهم ریخته بود و میگفت: «نمیدانم کسی که چنین دروغهایی به من گفته است بعدها چه دروغهای دیگری میتواند به من بگوید. ضمن آنکه مشخصاتی که گفته و من براساس آنها شریک زندگیام را انتخاب کردهام، اصلا این فرد نبوده است.»
پس چنین دروغهایی میتواند ترسهای زیادی را در زندگی افراد فعال و جراحتهای عمیقی را به قلب و روح آنها وارد کند.
چرا افراد دروغ میگویند؟
گاهی برخی از افراد به دروغ گفتن آن هم دروغهای کوچک عادت کردهاند. مدام حقایق را تحریف میکنند حتی ممکن است خودشان متوجه این مساله نباشند. یعنی شاید فقط یک عادت باشد و فرد بدون قصد و نیت خاصی این کار را انجام میدهد. اما هرچه که باشد او دروغ میگوید. یعضی از دروغ گفتنها هم برای اجتناب از دردسر است. برای مثال فرد میگوید «میدانم اگر به همسرم بگویم امروز با دوستانم میخواهم بیرون بروم دردسر ایجاد میشود. پس به دروغ می گویم امشب شرکت کار دارم و بیشتر باید بمانم.» بعضی از دروغ گفتنها نیز برای گرفتن حمایت و جلب توجه است.
اما دروغها چه عنوان مصلحتی داشته باشند چه عنوان عادت در نهایت هربار که برملا میشوند، خزانه عشق ما را خالی، اضطرابها را فعال و اوضاع را غیرقابل پیشبینی میکنند.
چراکه همسر ما وقتی میتواند مرهمی برای ما باشد که ما را بهتر از خودمان بشناسد. حتی ما را از والدینمان نیز بهتر بشناسد. اما دروغ مانع از این میشود که همسر بتواند ما را بشناسد. پس وقتی ما نتوانیم نسبت به چیزی یا کسی شناخت کافی داشته باشیم و چیزی را پیشبینی کنیم، آن موقعیت برای ما موقعیتی اضطرابآور میشود.
اگر کسی عادت به دروغ گفتن داشته باشد آیا راهی برای درمان او وجود دارد؟
ما در اینجا سه دسته افراد دروغگو را مشخص کردیم. دروغگوی مادرزاد یعنی کسی که دروغ گفتنهای کوچک طوری با شخصیت او تداخل یافته که خودش هم آگاه نیست واقعیت را تحریف میکند. درمان این افراد در دستهبندی درمان مشکلات شخصیتی قرار میگیرد. برهمین اساس نسبت به درمان نیز خیلی مقاوم هستند و خیلی وقتها نیازی به مشاوره و روانشناس نمیبینند. اما گروه دوم یعنی دروغگوهایی که برای اجتناب از دردسر دروغ میگویند به کمک روانشناس و همسر در جلسات زوجدرمانی و مشاوره میتوان به آنها کمک کرد تا موقعیتهای فشارآور را به حداقل برسانند. یعنی در جلسات درمانی کمک میکنیم فضای رابطه میان زوج عمیق شود و طرفی که دروغ میگوید از فشارهایی که تجربه میکند، بگوید و طرف مقابل هم آن فشارها را درک کند. در ادامه و آرام آرام خود زوجین به سمت کم کردن فشارها پیش میروند.
گروه سوم یعنی دروغگوهایی که برای گرفتن حمایت یا جلب توجه دروغ میگویند را در جلسات درمانی به این سمت پیش میبریم که همسرشان نیاز به تایید و بیشتر دیده شدن آنها را بیشتر برآورده کند تا فرد برای رفع این نیاز به دروغ متوسل نشود.
آیا راهی وجود دارد که تشخیص بدهیم طرف مقابل ما دروغ میگوید؟
بهطورکلی اغلب افرادی که با دروغ روبهرو میشوند خودشان راهی برای تشخیص دروغ پیدا میکنند. چه از طریق چک کردن وقتی اطلاعات و دادهها با هم همخوانی ندارند یا توجه به حالت چهره، حرکات غیرارادی چهره و لحن افراد هنگام دروغ گفتن.
برگرفته از سایت سیمیاروم