14 فروردین 1403
ننگ بیماری روانی

چرا از مشاوره روانشناسی فرار می‌کنیم؟


خانه » عمومی » چرا از مشاوره روانشناسی فرار می‌کنیم؟

مطالعات نشان می‌دهند از هر چهار نفر یک نفر در جهان در دوره‌ای از زندگی خود، یک بیماری روانی یا عصبی را تجربه می‌کنند. این نسبت یک چهارم، نسبت بزرگی است و اهمین موضوع را نشان می‌دهد. از طرفی حدود دو سوم از بیماران که مشکلات روانی آن‌ها بارز است، هرگز به دنبال درمان حرفه‌ای و مشاوره روانشناسی نمی‌روند.

به نظر شما این به خاطر چیست؟ شاید جواب را همه ما بدانیم. هنوز ما مشاوره روانشناسی را نوعی ننگ می‌دانیم. همیشه سوء برداشت‌هایی درباره بهداشت روان ممکن است افراد را از مراجعه به مشاور، منصرف کند؛ اما این قضاوت‌ها تا چه حد فراگیر است؟

برای درک تأثیر باورهای غلطی که راجع به بیماری‌های روانی وجود دارد، یک تحقیق از جامعه آماری 2000 نفری انجام شده است. این چالش کاهش شرم در میان آمریکایی‌ها هنوز وجود دارد. پس در نظر بگیرید در جامعه ایرانی چگونه است.

شرم از داشتن یک مشکل روانی

اعتراف به داشتن بیماری روانی، اختلال افسردگی اساسی بیش از 15 میلیون بزرگسال در ایالات متحده را تحت تآثیر قرار می‌دهد و در حال حاضر دلیل اصلی کاهش عملکرد افراد بین 15 تا 44 ساله است. در حالی که افسردگی ممکن است با غم و اندوه یا رفتار ضد اجتماعی اشتباه گرفته شود، اختلال افسردگی اساسی به عنوان نوعی از افسردگی تلقی می‌شود که به طور طبیعی بهبود پیدا نمی‌کند و می‌تواند علائم جدی مانند اضطراب، خستگی، بی میلی به فعالیت و سرگرمی و حتی بروز افکاری مربوط به مرگ و خودکشی را نشان دهد.

با توجه به این اطلاعات در تحقیقات از پاسخ دهندگان پرسیده شد: احتمال اینکه اعتراف کنند به دلیل احساس افسردگی، علاقه‌ای به بیرون رفتن یا انجام فعالیت‌های اجتماعی ندارند، چقدر است؟

کمتر از نیمی از پاسخ دهندگان اظهار داشتند که در این وضعیت، شرایط سلامت روانی خود را برای یکی از اعضای خانواده یا دوستانشان توضیح می‌دهند. حدود 30 درصد اعلام کردند که تا حدودی احتمال دارد که نگذانی‌های خود را با دوستان خود در میان بگذارند، در حالی که حدود 41 درصد اظهار کردند که بیشتر مایلند با خانواده صحبت کنند.

این آمار در صورتی است که همین پاسخ دهندگان اظهار داشتند به دلیل ناراحتی‌های جسمی بالای 85درصد احتمال دارد که وضعیت خود را برای دوستان یا خانواده شرح دهند.

با مقایسه این نسبت‌ها متوجه می‌شویم که پاسخ دهندگان اعتقاد ندارند که بهداشت روانی به عنوان یک نگرانی بهداشتی معادل یک بیماری جسمی پذیرفته شود. پس این نشان می‌دهد که مکالمه راجع به مشکلات روانی به چه میزان پایین است و همین امر منجر می‌شود به اینکه آنهایی که ممکن است از بیماری‌ها یا مشکلات روانی رنج می‌برند، برای کمک گرفتن و درمان هیچگاه اقدام نکنند.

مشکلات روانی در محل کار

وقتی در تحقیقات از پاسخ دهندگان پرسیده شد که چقدر احتمال دارد به رئیسشان بگویند یک مشکل روانی باعث کاهش کیفیت عملکرد آن‌ها شده است، اکثر قریب به اتفقاشان گفتند: بعید به نظر برسد که چنین کاری انجام دهیم. در مقابل اکثر شرکت کنندگان اعلام کردند که بیماری جسمی خود را با رئیسشان درمیان می‌گذارند.

گفتگو با بیمار سرطانی

چرا بیماری روانی و مشاوره روانشناسی را ننگ می‌دانیم؟

بسیاری از ما افسردگی را نوعی ضعف شخصی می‌دانیم؛نه یک بیماری جدی که از عوامل بیوشیمیایی، محیطی یا ژنتیکی نشأت می‌گیرد. به همین ترتیب ممکن است هنگام بروز علائم، از پذیرفتن این موضوع بترسیم.. در محل کار کسانی که از افسردگی رنج می‌برند، حتی ممکن است استرس از دست دادن شغل خود را داشته باشند.

افسردگی در محل کار یک مسأله جدی است. این مشکل روانی بیش از 217میلیون روز کاری از دست رفته را در هرسال می‌سازد و طبق مطالعات، آمارها نشان می‌دهند که خودکشی در محل کار در حال افزایش است. این آمارها سبب شده تا شرکت‌هایی با همکاری منابع انسانی خود راه‌هایی را برای گفتگوی آزاد در مورد نگرانی‌های بهداشت روان بین کارمندان و مدیریت ایجاد کرده‌اند.

چرا مراجعه به مشاور را ضروری نمی‌دانیم؟

افسردگی از طریق مشاوره روانشناسی قابل تشخیص است و می‌تواند عواقب سنگینی داشته باشد. پس چرا اکثر مردم از درمان بیماری روانی اجتناب می‌کنند؟

متداول‌ترین پاسخ‌ها ننگ، ترس، خجالت و امور مالی است. تحقیقات نشان داده است که تحصیلات و تماس نزدیک با کسی که افسردگی را تجربه کرده است، احتمال مراجعه به مشاور را بالا می‌برد؛ اما همچنان برخی افراد نگران تشخیص اشتباه و پایین آمدن عزت نفس خود هستند.

مسأله دیگری که در تحقیقات مشخص شد، نگرانی پاسخ دهندگان نسبت به داروها و عوارض جانبی آن‌ها بود. این در حالی است که تجویز دارو فقط از جانب روانپزشکان و آن هم در موارد شدید صورت می‌گیرد. اغلب افسردگی با درمان شناختی-رفتاری CBT بهبود می‌یابد. در این روش با بیمار درباره الگوهای فکری اشتباهی که در ذهن او پرورش یافته صحبت می‌شود و رفته رفته با شناخت بیشتر، آن‌ها را ترمیم و تصحیح می‌کند.

شکاف بزرگ بین اهمیت به درمان پزشکی جسمی و مشاوره روانشناسی

بررسی‌ها نشان می‌دهند که در باور ما بیماری روانی همچون بیماری جسمی یک تهدید تلقی نمی‌شود و ما درباره مشکلات روانی خود صادق نیستیم. همین که گفتگو را با کسی شروع کنیم می‌تواند کمک بزرگی برای مطرح کردن مشکلات بهداشت روانمان باشد. در سیمیاروم همین که ثبت نام کنید و مشکل خود را شرح دهید می‌تواند کمک بزرگی به حال بهتر شما یا کسی که دوستش دارید، بکند.

پس انتظار ما از یک درمان مربوط به مشکلات روان این است که همانطور که به پزشک برای درمان بیماری جسمی مراجعه می‌کنیم، از اثربخشی و پشتیبانی درمانمان مطمئن باشیم. متأسفانه یکی دیگر از دلایلی که بیشتر ما از مشاوره روانشناسی فراری هستیم، صحبت با مشاورانی بوده است که تا حد کافی تخصص نداشته‌اند.

باید این را قبول کنیم که خودمان برای ساختن این فرهنگ بیشتر باید تلاش کنیم. تاب آوری خود را برای پذیرش مسائل و تحمل درمان بالا ببریم، ادبیتمان را نسبت به بیماری‌ها و مشکلات روانی به روز کنیم و فرق بین اختلالات با احساسات ساده را بدانیم، راجع به مشاوران حرفه‌ای و با تجربه تحقیق کنیم و در نهایت مراجعه به روانشناس یا روانپزشک را ننگ ندانیم. در این مسیر سیمیاروم همواره در کنار شماست.

منبع

1/5 - (1 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها