خانه » وسواس »
شرح مورد
کالی زن 32 ساله ای است كه در 7 سالگی ابتلا به بیماری OCD در او تشخیص داده شده است. او در عمر خود توانسته این بیماری را با کمک دارو با موفقیت مدیریت کند. به تازگی، کالی دچار عود علائم OCD شده است. وی اظهار کرده است که همانند قبل داروهای خود را طبق تجویز مصرف می کند، اما در شش ماه گذشته متوجه تغییراتی در روند بیماری خود شده است.
به همین دلیل برای رسیدن به کنترل بهتر بر روی بیمار و ادامه یک زندگی طبیعی، برای درمان وسواس مراجعه کرده بود. اخیرا، کالی پس از هشت سال از همسرش جدا شده بود. آنها حضانت مشترک دو فرزند 5 و 7 ساله را داشتند.
کالی و همسرش تصمیم گرفته اند برای راحتی و آسایش فرزندان و جلوگیری از نقل مکان هر هفته آنها، خانه مشترکشان را حفظ کنند. بدین ترتیب، او یک هفته در خانه با بچه ها می ماند و بعد به خانه پدر و مادرش می رود. سپس، هفته بعد همسر سابقش در خانه با بچه ها می ماند.
هر چند به نظر می رسد، این توافق بسیار به نفع بچه هاست، اما بار عاطفی زیادی برای کالی به همراه داشته است. او دچار اشکال در خواب، تغییر در خلق و خو، اضطراب شدید و علائم جدید OCD شده است.
همچنین، کالی در محل کار نیز به دلیل مشکل تمرکز در اتمام پروژه ها دچار مشکل شده است. تمامی این مسائل باعث بروز احساس عدم امنیت، ترس و شرم در او شده که به دلیل وجود اختلافات قبلی به او احساس «مادر خوب نبودن» را داده است.
به دلیل دور بودن از بچه ها دائما نگران سلامت و وضعیت آنها در نبود خودش است. برای رسیدن به اطمینان خاطر بیشتر، برنامه ای برای بچه ها نوشته است و معتقد است ساختار و هماهنگی لازمه فرزندپروری خوب است.
او می داند که همسرش شلخته و بی نظم است و این به خصوص در مورد فرزندپروری و مدیریت امور خانه باعث بروز مشکل بین او و همسرش شده است. وقتی از بچه ها و خانه دور است، دائما به فکر سلامت آنهاست. در طول روز به دفعات با همسرش تماس می گیرد و به او چیزهایی را یادآوری می کند که می ترسد فراموش کند. عصرها، یک ساعت یک بار تماس می گیرد تا از خوب بودن و دنبال کردن برنامه ای که او با جزئیات برای همسرش نوشته است، مطمئن شود.
در بلاگ سیمیاروم درباره وسواس فکری در بارداری بیشتر بخوانید
سابقه بیمار
علائم وسواس فکری عملی کالی از کودکی آغاز شده است. او برای داشتن حس امنیت به میزان بالایی از نظم و سازمان دهی در محیط اطراف خود نیاز دارد. والدین کالی در پی توصیه مربی مهدکودک، به روانشناس کودک مراجعه کردند. مربی گزارش داده بود کالی دائما در کلاس اصرار داد که همه چیز مرتب و منظم باشد.
هر گونه تغییر در محیط خانه و مدرسه باعث تحریک پذیری و اضطراب شدید او می شد. روانشناسی که تست های روانشناسی را روی او اجرا کرده بود، تایید این تشخیص را در او بسیار زود می دانست. در نتیجه، تشخیص «وسواس فکری-عملی احتمالی» در او داد و در 4 سال اول مدرسه با کالی جلسات را ادامه داد.
در کلاس چهارم، کالی مدرسه و روانشناس خود را تغییر داد. این تغییر برای او سخت بود و باعث تشدید علائم او شد. در این سن، تشخیص OCD در او تایید شد و دارو درمانی برایش آغاز شد. در طول سالیان، نوع داروهای او تغییر کرده است، اما به غیر از دوره بارداری، که آن را دوره دیوانه شدن توصیف می کند، هرگز داروهایش را قطع نکرده است.
مداخله درمانی
کالی برای درمان افکار وسواس گونه خود به درمانگر مراجعه کرد. افکاری مانند «بچه ها خوب نیستند. امنیت و سلامت آنها در خطر است. ما با ناسازگاری هایمان زندگی آنها را خراب کرده ایم. اگر شام نخورده باشند، چه؟ آیا لباس هایشان شسته شده؟ درس هایشان را خوانده اند؟» در طول روز دائما او را آزار می داد.
این افکار به رفتارهای وسواس گونه و جبری مانند تماس های مکرر با همسر سابقش، صحبت با مربیان مدرسه و پرستار بچه ها برای اطمینان از سلامت و وضعیت آنها منجر می شد. کالی برای ارزیابی دارویی به روانپزشک خود نیز مراجعه کرد. روانپزشک دوز Prozac و Trazadone را تنظیم کرد و Lorazepam PRN را در طول روز اضافه کرد.
درمان CBT (رفتار درمانی شناختی) برای بیمار اجرا شد که شامل پیشگیری از پاسخ/آیین بود. به تدریج، کالی توانست بی خبری از بچه هایش را تاب بیاورد.
در ابتدا، از همسر سابق و پرستار خواسته شد که در زمان های خاصی وضعیت بچه ها را به او گزارش دهند. اینها زمان هایی بود که اغلب والدین در زمان دوری از فرزندشان سراغ آنها را می گرفتند، یعنی قبل و بعد از مدرسه و قبل از خواب.
هر روز صبح قبل از رفتن بچه ها به مدرسه، کالی با آنها حرف می زد و برایشان روز خوبی را آرزو می کرد. پس از مدرسه، دوباره تماس می گرفتند تا در مورد روز خود در مدرسه و برنامه های عصر با هم حرف بزنند. قبل از خواب نیز، بچه ها تماس می گرفتند تا به مادرشان شب بخیر بگویند. به غیر از این موارد، کالی یا کسانی که از بچه ها مراقبت می کردند، تماسی با هم نداشتند.
با گذشت زمان، کالی در فاصله بین تماس ها احساس آرامش بیشتری کرد. بخش بزرگی از درمان او شامل تغییر افکار غیر معقول و گفتگوی درونی منفی او شد. وی همچنین در گروه های خودیاری زنان مبتلا به OCD شرکت کرد. در این گروه ها، او یاد گرفت که وقتی احساس اجبار برای تماس گرفتن می کند، باید حواسش را پرت کند.
به علاوه، به توصیه روانشناس کالی مدیتیشن ذهن آگاهی را شروع کرد. با انجام تمرینات ذهن آگاهی، 3 بار در روز به مدت 5 تا 10 دقیقه، او توانست به آگاهی بیشتری از محیط اطراف، هماهنگ کردن احساسات و رها شدن از افکار ناخواسته برسد.
نتایج درمان
طی شش ماه، کالی توانست بدون نیاز به دارو راحت بخوابد. او به ندرت از داروی ضداضطراب خود استفاده می کند، ولی همچنان هر روز داروی Prozac خود را مصرف می کند.عملکرد شغلی اش نیز به شکل طبیعی درآمده و می تواند از زمان های آزاد خود در کنار خانواده و دوستان لذت بیشتری ببرد، بدون آنکه دائما نگران بچه ها باشد.
بیمار همچنان به انجام تمرینات ذهن آگاهی، که معتقد است بهترین روش درمان برای او بوده است، ادامه داد. تماس های 3 بار در روز ادامه دارد و در هفته دوری بچه ها از پدر نیز این تماس ها برقرار می شود تا او نیز از وضعیت فرزندانش باخبر باشد.
در بلاگ سیمیاروم بیشتر بخوانید: همه چیز درباره اختلال وسواس احتکار یا اختلال ذخیرهسازی
نتیجه گیری
آیا شما نیز وقتی فرزندتان در کنارتان نیست احساس بی قراری می کنید؟ احساس می کنید والد خوبی نیستید؟ اگر دچار افکار و احساسات مزاحم، جبری و وسواس گونه هستید، همین امروز برای درمان اقدام کنید. و از یک مشاور کمک بگیرید