فهرست مطالب
خانه » مشاوره خانواده »
دلایل متعددی وجود دارد که یک نفر والدینش را دوست نداشته باشد. اغلب ما احتمالاً در مقطعی از زندگی این جمله را گفتهایم که: «از پدر و مادرم متنفرم». این احساس به این معنی نیست که شما آدم بدی هستید. با این حال، بین اظهار نظر سطحی در یک لحظه ناامیدی و احساسات پایدار ناشی از یک مشکل عمیقتر، تفاوت زیادی وجود دارد.
وجود رابطه سرد، آزار عاطفی یا فیزیکی، تصمیمگیریهای غلط و حوادث تلخ میتواند باعث احساس نفرت از مادر و پدر شود. این احساس بر روابط آینده ما نیز تاثیر میگذارد و زخمهایمان مانع ایجاد رابطه عاشقانه با همسر و فرزندان میشود.
چرا فرزندان از مادر و پدر خود متنفر میشوند؟
کاملا طبیعی است که فرزندان با دیدن بدرفتاری، طرد شدن و آسیبهای متعدد از سوی مادر و پدر نسبت به آنها احساس بدی داشته باشند. زخمهایی که به ما وارد میشود، ممکن است آنقدر مهلک باشد که برای محافظت از خود از مادر و پدر خود دوری کنیم.
برخی از دلایل تنفر از مادر و پدر واقعی و برخی دیگر گذرا و مربوط به بحرانهای فردی هستند. دلایل گذرا بیشتر در نوجوانان و در بحبوحه بحران نوجوانی دیده میشود، از جمله:
- نیاز به استقلال بیشتر
- سرکشی و غرور نوجوانی
- داشتن انتظارات نامعقول
- کدهای اخلاقی و سبک زندگی و فکری متفاوت
- شانه خالی کردن از تقصیر و یافتن مقصر برای ناکامیهای خود
- تربیت غلط والدین
دلایل جدیتر احساس نفرت از مادر و پدر عبارتند از:
- داشتن والدین سمی
- آزار و بدرفتاری از سوی والدین
- خراب شدن آینده به دلیل دخالتهای شدید والدین و تصمیمگیریهای دیکتاتور مآبانه
- تبعیض بین فرزندان
- بی توجهی و طرد فرزند
- دخالت در امور زندگی فرد
- انتظارات بیش از حد از فرزند
علائم والدین سمی چیست؟
هر چند که طبیعی است گاهی اوقات موقتاً از والدینتان عصبانی یا آزرده خاطر شوید، اما برخی از افراد احساس میکنند که رفتارهای والدینشان سمی است و همین علت تنفر از آنهاست. این احساس نفرت ارزش بررسی شدن را دارد تا مشخص شود عامل آن چیست. زمانی که والدین مقصر هستند و رفتارهای آنها تاثیر بدی در زندگی فرزند دارد، درمان ضروری است. علائم والدین سمی ممکن است شامل موارد زیر باشد:
سرزنش مداوم دیگران: افرادی که همیشه دیگران را به خاطر اعمالشان سرزنش میکنند خسته کننده و نابالغ هستند. همه مرتکب اشتباه میشوند و همه ما باید آنها را قبول کنیم. والدین سمی هرگز مسئولیت چیزی را بر عهده نمیگیرند و همیشه فرزند را مقصر میدانند.
نابالغ عاطفی: والدین نابالغ عاطفی نیاز به توجه دائمی دارند، اما از نزدیکی احساس ناراحتی میکنند. نیاز به اطمینان، همراه با بیمیلی به صمیمیت، منجر به روابط تنهایی و گیج کننده با فرزندان میشود.
بی احترامی: همه انسانها صرف نظر از سنشان سزاوار احترام هستند. فرزندان نباید مورد بیاحترامی والدین یا افراد خانواده قرار گیرند، زیرا این کار آسیبزا و مضر است.
استثمار: فرزندانی که بدون رضایت شخصی مجبور به انجام کار میشوند یا به عنوان خدمتکار خانواده از آنها استفاده میشود، مورد استثمار قرار میگیرند. این رفتار سمی و در برخی موارد حتی توهین آمیز است.
سبک فرزندپروری: وقتی والدین بارهای عاطفی و نگرانیهای خود را بر دوش فرزندشان میگذارند یا با او به عنوان همسر جانشین یا درمانگر رفتار میکنند، این امر ناسالم و مضر است و بار عاطفی ناعادلانهای را بر دوش فرزند تحمیل میکند.
آیا حق دارم از والدینم متنفر باشم؟
به طور کلی، پاسخ کوتاه به این سوال «بله» است. احساسات شما صرف نظر از اینکه دیگران با آنها موافق هستند یا نه میتوانند معتبر باشند. تصدیق این اعتبار برای سلامت روان شما مفید است. از این گذشته، منصفانه نیست که همیشه از دیگران انتظار داشته باشیم که به والدین احترام بگذارند و به آنها عشق بورزند. با وجودی که نفرت کلمهای قوی است، اما زمانی که آن را بپذیرید، گامی مفید در تلاش برای پیشرفت برداشتهاید. در حالی که اگر احساس گناه میکنید، ممکن است مانع از پیشرفت خود شوید.
اگر احساس میکنید توسط شخص دیگری در خانه مورد ظلم، آسیب یا رفتار بد قرار گرفتهاید، طبیعی است که نسبت به آنها احساس نفرت، خشم یا خصومت داشته باشید. بالاخره این یک تجربه زیسته است. با این حال، احساس گناه یا شرمندگی از این احساس مفید نیست. درعوض، میتواند کمک کند که احساساتتان را بدون توجه به اینکه چقدر ناراحت کننده هستند، بپذیرید.
به عنوان روان درمانگر، شما را قضاوت نمیکنیم و احساساتتان را در وهله اول تصدیق میکنیم تا آنکه در کنار یکدیگر ریشه آنها را بررسی کنیم و به راهکار درمانی برسیم. بسیاری اوقات، نفرت نسبت به والدین یا خواهر و برادر میتواند راهی برای محافظت از خود در برابر آسیبهای بیشتر باشد.
با این حال، حتی اگر دلیل خوبی برای این احساسات داشته باشید، عدم حرکت رو به جلو و گذر نکردن از این حس مانعی برای بهبود کیفیت زندگی شماست. رسیدگی به این احساسات و یادگیری نحوه هدایت آنها برای سلامت روانتان مهم است. بخشش لزوماً به این معنی نیست که باید والدینتان را ببخشید یا بپذیرید و با آنها رابطه برقرار کنید. در عوض ممکن است به این معنی باشد که باید دلیل این احساس را پیدا کنید و یاد بگیرید که آن را رها کنید تا مجبور نباشید همیشه خشم را با خود حمل کنید.
آیا باید احساس خشم از مادر و پدر را در خود از بین برد؟
خشم به خاطر اتفاقات گذشته و احساس نفرت از مادر و پدر باعث میشود که همیشه در گذشته بمانیم و به خاطر آن آینده خود را نیز از دست بدهیم. بخشش فقط به نفع والدینمان نیست، بلکه ما را از قید و بندی که به پای روحمان بستهایم، رها میکند. ماندن در وضعیت یک قربانی بیچاره مانع از رشد و استقلال شخصیتی ما میشود و باعت بروز افسردگی، اضطراب و دیگر اختلالات روانی میگردد.
چطور مادر و پدرم را ببخشم؟
1.فراموش کنید.
برخی از رویدادهای گذشته با صرف فراموشی میتوانند در گذشته باقی بمانند. صرف کردن زمان در مرور خاطرات، بدیها و کینهها ما را از پیشرفت در زندگی بازمیدارد. از هر جایی که زندگی ما در مسیر غلطی افتاده است، از همان جا شروع کنیم . البته اگر این چالشها جای زخم کهنهتری دارند از فراموش کردن به عنوان یک مکانیزم سرکوب احساسات استفاده نکنیم.
زندگیمان را بازسازی کنیم، خطاها را اصلاح کنیم و با کمک روانشناس به صلح درونی با خودمان، نه لزوما صلح با مادر و پدر، برسیم. اگر والدینمان اجازه ندادهاند با عشقمان باشیم، تحصیل کنیم، به یکی از فرصتهای زندگی ما پشت پا زدهاند، ما را آزار جسمی و روحی دادهاند، معتاد بوده یا هر مشکل دیگری داشتهاند، شاید امروز وقت آن باشد که گذشته را فراموش کنیم و آینده را بسازیم.
درست است که ما فرصتهایی را از دست دادهایم، اما جهان پر از فرصتهای کشف نشده است. مادر و پدر ما هم انسانهایی هستند با محدودیتهای بی شمار و ممکن است در زندگی تصمیماتی اشتباه بگیرند، آسیب ببینند و متقابلا آسیب بزنند.
2.دست از تلاش برای تغییر مادر و پدرتان بردارید.
تغییر برای برخی از افراد سخت و چالش برانگیز است، به خصوص اگر چندین دهه از عمر آنان گذشته باشد و با عنوان «بزرگتر خانواده» خود را محق در انجام هر کاری بدانند. بهتر است ما تلاشمان را صرف تغییر و بهبود خود کنیم. مشکلات رفتاری و شخصیتی والدینمان از ما ساخته نیست. اگر دچار مشکلات زناشویی یا اعتیاد هستند، اجازه دهیم خودشان به حل آنها بپردازند.
3.مستقل شوید.
زمانی که نمیتوانیم یک نفر را تغییر دهیم، بهترین راه دوری از خانواده و رسیدن به استقلال است. ادامه زندگی مستقل دشوار است، اما اگر میتواند به آرامش روحی و کاهش احساس نفرت از مادر و پدر به ما کمک کند، برای آن تلاش کنیم. هر چند باید برای آن با عده زیادی بجنگیم، اما مسلما زندگی مستقل ارزش تلاش را دارد. شاید بهتر باشد در ابتدای راه، برای مدیریت امور مالی در یک پانسیون زندگی کنیم که با هزینههای کمتری همراه است و نیز امنیت بیشتری دارد.
من مجبورم با والدینم زندگی کنم، چطور میتوانم از اختلاف با مادر و پدر جلوگیری کنم؟
گاهی چالش در حد ترک خانه نیست و از سویی رسیدن به زندگی مستقل برای همه ممکن نیست. استقلال چه به لحاظ مادی و چه از نظر عرف جامعه برای فرزندان برخی از خانوادهها دشوار است. در این شرایط، زندگی با احساس نفرت از مادر و پدر سختتر از همیشه است. به همین دلیل پیشنهاد میکنیم سایر راهکارها را امتحان کنید.
4.از مشاور برای التیام زخمهایتان کمک بگیرید:
مرهم گذاشتن بر زخمهایی که در گذشته به ما وارد شده است، گاهی آسان نیست. اگر به تنهایی نمیتوانید از پس این مشکلات برآییم، از مشاور کمک بگیریم.
گاهی مشکلات و آسیبهای روانی در والدین به قدری بالاست که ممکن است هر روشی که امتحان کرده باشیم، نتیجه بخش نباشد. در این صورت نیاز است تا از خدمات مشاوره روانشناسی استفاده کنیم.
درمانگر روش مناسب را به ما پیشنهاد میدهد که میتواند خانواده درمانی (برای بهبود ارتباط اعضای خانواده و حل مشکلات) یا رفتار درمانی شناختی (برای غلبه بر احساسات منفی و رسیدن به رویکرد مثبت تر) باشد. روشهای دیگری نیز ممکن است بسته به شرایط ما پیشنهاد شود که یکی از آنها طرحواره درمانی، برای حل مشکلات نهادینه شده در شخصیتمان از دوره کودکی است.
5.برای حل مشکل تلاش کنید.
در درجه اول لازم است برای بهبود فضای خانواده خود تلاش کنید. موقعیت را تحلیل کنید. در چه شرایطی تنش و درگیری بین شما و مادر و پدر شدت پیدا میکند؟ چه مسائلی باعث اختلاف و دعوا بین شما میشود؟ کشف دلایل ناراحتی یا عصبانیت والدین کمک میکند که از بروز درگیری پیشگیری کنید.
یکی از دلایل اختلاف بین فرزند و مادر و پدر عدم توانایی در برقراری ارتباط مناسب است. یادگیری شیوههای ارتباطی صحیح بسیار مفید است. لحن خود را در حرف زدن با والدینمان تلطیف کنیم. حتی اگر آنان با توهین صحبت میکنند، ما آرامش و متانت را در کلاممان رعایت کنیم. به تدریج، رفتار درست ما به کل خانواده تسری پیدا میکند.
6.درک و همدلی بیشتری داشته باشید.
دلیل بسیاری از نگرانیها و تنشها در هر رابطهای، عدم درک متقابل طرفین از یکدیگر است. سعی کنیم مسائل را از دریچه دید والدین خود بنگریم و تحلیل کنیم، در این صورت درک متقابل و همدلی بیشتر میشود.
7.مسئولیت بیشتری تقبل کنید.
همکاری و کمک در خانواده باعث تخلیه و کاهش فشار روانی از روی اعضا میشود. اگر بتوانیم به خانواده در مسائل مختلف از قبیل امور خانه، خرید، تامین مخارج و هزینهها کمک کنیم، از میزان تنشها کاسته میشود. حواسمان باشد این مسئولیتپذیری به معنای تحمل فشار مضاعف روی خود و یا تمام بار خانواده را به دوش کشیدن نیست.
8.بیشتر محبت کنید.
واقعیت این است که ما نمیتوانیم کسی را تغییر دهیم جز خودمان. پس اگر خواهان رهایی از تنفر از مادر و پدر و تغییر در آنها هستیم، در ابتدا لازم است تغییر را از خودمان شروع کنیم. اگر تصور کنند ما دوستشان نداریم، همیشه حالتی تدافعی در برخورد با ما خواهند داشت. در مواقعی که آنها عصبانی نیستند یا با هم صمیمی هستیم، عشق خود را به آنها با دادن هدیهای یا گفتن جملات محبت آمیز نشان دهیم.
با داشتن احساس نفرت از والدین و مرور خاطرات بد، شانس خوب زندگی کردن و پیشرفت را از خود میگیریم. مسأله مهم این است که آیا میخواهیم رفتار معیوب والدینمان را تکرار کنیم، باز هم از خودمان یک قربانی بسازیم، یا این روال معیوب را بشکنیم و شخصیت یک قربانی را از خود دور کنیم؟
گاهی تنفر از مادر و پدر به بهانهای برای انفعال و عدم مسئولیت پذیری، فرار از تلاش کردن برای پیشرفت و جلب ترحم دیگران تبدیل میشود. در عوض، از محدودیتها و نقصهای والدین خود به عنوان راهی برای استقلال بیشتر استفاده کنیم. به دنبال آرزوهایمان برویم و دنیایی زیبا که شایسته ماست، خلق کنیم.
چطور پدر و مادر خود را ببخشم؟
اگر دچار احساسات تنفر از والدین یا احساسات تلخی هستید که از تربیت شما سرچشمه میگیرد، روان درمانی و خانواده درمانی برای شما مفید هستند. درمان به شما کمک میکند تا از هر نوع خود بیزاری درونی یا خودگویی منفی مرتبط با بدرفتاری والدینتان خلاص شوید. یک متخصص سلامت روان نیز میتواند به شما کمک کند یاد بگیرید چگونه خودتان را دوست داشته باشید. و اگر هنوز در خانه والدینتان زندگی میکنید، درمان میتواند ابزارهایی را در اختیار شما قرار دهد تا با سرخوردگی کنار بیایید و راههایی را برای بهبود ارتباط با والدین به شما ارائه میدهد تا محیط را قابل کنترلتر کنید.
درمانگر مناسبی را پیدا کنید که بتواند درمان متناسب با نیازهای فردی شما را ارائه دهد. درمانهای رایج شامل موارد زیر است:
درمان پردازش شناختی (CPT): برای افرادی مناسب است که برای پردازش و بررسی سابقه تروما نیاز به حمایت دارند. این روش درمانی میتواند از تکرار رفتارهایی جلوگیری کند که از خانواده آموخته اید.
درمان سیستمهای خانواده درونی: این شکل از درمان بررسی میکند که چگونه همه «بخش های» فردی ما با هم کار میکنند تا از ما در برابر احساسات منفی یا دشوار محافظت کنند، و برای مقابله با این احساسات چه کاری میتوانیم انجام دهیم.
خانواده درمانی: زمانی که کل خانواده آماده و مایل به حمایت از یکدیگر هستند، خانواده درمانی میتواند ابزاری عالی برای یادگیری نحوه بهبود ارتباطات درون واحد خانواده باشد.
رفتار درمانی شناختی (CBT): در CBT، مراجع میآموزد که چگونه افکارش بر رفتارهایش تأثیر میگذارد. این مسئله به او این امکان را میدهد تا افکاری را تغییر دهد که او را مضطرب یا نگران میکند.
درمان متمرکز بر عاطفه: این شکل از درمان بر چگونگی تأثیر احساسات بر رفتارها و روابط ما با دیگران در زندگی متمرکز است.
گروه درمانی: در گروه درمانی، افرادی که تجربه مشترکی دارند برای یک جلسه گروهی گرد هم میآیند و تروماهای خود را با دیگران به اشتراک میگذارند و از دیگران میآموزند.
منابع:
سلام . مطالب مفیدی بود.ممنون از شما.. فقط میخاستم بگم بیشتر و گسترده تر از تنفر نسبت به والدین بنویسین .. و اینکه چگونه خود پدر و مادر را متوجه اشتباهشون کنیم با توجه به برتری عقل و فکری که در انها هست؟ ممنون
سلام ممنون از توجه و مرسی از پیشنهادتون. حتما این مطلبی که فرمودین رو در نظر میگیریم.
با سلام و تشکر از مقاله خوبتون. فقط لطفا به املای لغات هم توجه بفرمائید. بهبه غلطه بایستی بوحبوحه .
با تشکر
سلام دوست عزیز خوشحالیم که براتون مفید بود. ممنون از توجه و اطلاع رسانی شما. اصلاح شد
عالی بود
انشاءالله همیشه موفق باشید.
لطفا این گونه معلومات های تان را بیشتر شریک سازید به خصوص افرادی بسیار زیادی در افغانستان هستند که از مراکز درمانی بی بهره هستند و اصلا در اینجا بسیار کم و بسیار به سطح پایین وجود دارد.
این کمک های شما خدمت بزرگ به مردم فقیر و آسیب دیده روانی افغانستان می باشد.
مشکلات خانوادگی( جنگ دعوا بین فرزندان و والدین،جنگ بین برادرن و خواهران، جنگ بین همسران)مشکلات تحصیلی و …
.
بسیار زیاد تشکر از معلومات تان.
خوشحالیم که براتون مفید بود و تاثیرگذار بود. ممنون از نظرتون. :)