23 فروردین 1403
کیس استادی بی اشتهایی عصبی

مطالعه موردی بی اشتهایی عصبی در یک زن هندو


خانه » مشاوره » مطالعه موردی بی اشتهایی عصبی در یک زن هندو

 مطالعه موردی بی اشتهایی عصبی نوعی اختلال خوردن است که با محدود کردن شدید مصرف مواد غذایی و ترس غیرمنطقی از افزایش وزن و خودانگاره تحریف شده از بدن همراه است. این اختلال بیشتر در زنان تشخیص داده می شود، اما نوع و شدت آن در هر کیس متفاوت است.

کیس استادی فعلی، مربوط به زنی 25 ساله است که به مدت 5 سال است که ازدواج کرده، خانه دار است و از طبقه اجتماعی بالا از خانواده ای هندو به دنیا آمده است. وی با خانواده همسرش در حومه بنگلور زندگی می کند.

بیمار با شکایت از کاهش تدریجی وزن، دفعات مکرر استفراغ، بی نظمی های قاعدگی از 1 سال قبل و آمنوره از 6 ماه قبل به واحد درمانی ما مراجعه کرد. این احتمال می رود که انتقاد همسرش از ظاهر او یک عامل تأثیرگذار در این مورد باشد.

 

شرحی بر این اختلال:

اختلال خوردن به عنوان یک اختلال مداوم در رفتار خوردن یا رفتار برای کنترل وزن تعریف می شود، که به طور قابل توجهی سلامت جسمی یا عملکرد روانی اجتماعی را مختل می کند و اغلب به عنوان شرایط روانی مزمن به نظر می رسد.

بی اشتهایی عصبی نوعی اختلال خوردن است که با محدودیت بیش از حد در مصرف مواد غذایی و ترس غیرمنطقی از افزایش وزن مشخص می شود. معمولاً کاهش وزن بیش از حد است و در زنان بیشتر از مردان مشاهده می شود.

فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی ممکن است علائم و نشانه هایی را داشته باشد که شاید چندان واضح نباشند. نوع و شدت بیماری در هر مورد متفاوت است.

از نظر بالینی ممکن است علائم زیر در بیمار دیده شود:

  • دامنه شاخص توده بدنی کمتر از 17.5
  • آمنوره
  • ترس از از حتی کوچکترین افزایش وزن
  • آشپزی برای دیگران، اما خود فرد غذا را نمی خورد
  • افت فشار خون و تاکی کاردی
  • حالت غم انگیز، رقت بار و بی حالی
  • مفاصل متورم، ریزش مو یا تنک شدن مو
  • یبوست، عدم تعادل الکترولیت

 

علت ابتلا به این اختلال به ریسک فاکتورهایی همچون سابقه خانوادگی، چاقی، نگرانی در مورد وزن، همراهی دیگر اختلالات روانی، و مصرف مواد مخدر ارتباط داده می شود. بیماران اغلب دارای علائمی مانند پرهیز از غذا خوردن، استفراغ مداوم، کاهش وزن چشم گیر، آمنوره، و دیگر علائم جسمی هستند، اما به ندرت متوجه تصویر بدنی خود هستند و همچنان تصور چاقی دارند.

 

شرح مطالعه موردی بی اشتهایی عصبی

 

درمان این اختلال، فارغ از تفاوت های فرهنگی و قومی، تفاوت چندانی در سراسر جهان ندارد و نیازمند یک رویکرد چند رشته ای است.

 

شرح مورد:

خانمی 25 ساله، به مدت 5 سال متاهل، در حال حاضر خانه دار، از یک طبقه اجتماعی بالای هندو که در کنار خانواده شوهرش در شهر بنگلور زندگی می کند.

بیمار با شکایت از کاهش تدریجی وزن، دفعات مکرر استفراغ، بی نظمی های قاعدگی از 1 سال قبل و آمنوره از 6 ماه قبل به واحد درمانی ما مراجعه کرد. این احتمال می رود که انتقاد همسرش از ظاهر او یک عامل تأثیرگذار در این مورد باشد.

بیمار اظهار داشته است که از زمان ازدواجش در بیشتر موارد بیحال و غیرفعال بوده است، به طوری که نمی توانسته کارهای روزمره خود را به خوبی انجام دهد.

به دلیل وجود علائم از دست رفتن وزن و آمنوره، بیمار توسط پزشک ارزیابی شد. آزمایشاتی برای بررسی احتمال سابقه سل، آنمی و تومورهای شکمی انجام شد. با این حال، تمام تحقیقات به جز هموگلوبین پایین در حد طبیعی بود.

بیمار در ادامه توسط یک متخصص گوارش مورد بررسی قرار گرفت. بیوپسی روده برای رد سندرم سوء جذب انجام شد. نظر متخصص زنان در مورد آمنوره و ناباروری گرفته شد و به بیوپسی آندومتر توصیه شد. غدد درون ریز دیده شد و آزمایشات انجام شده طبیعی بود. بنابراین، هیچ گونه دلیل مشخصی برای کاهش وزن وجود ندارد.

به دلیل وجود علائمی همچون بی رمق بودن، شاداب نبودن روحیه، بی حالی و عدم علاقه به رابطه جنسی، بیمار به مشاوره روانپزشکی ارجاع داده شد.

در طی مصاحبه روانپزشکی، به دلیل عدم همکاری بیمار انجام ارزیابی کامل دشوار بود. با معاینه و مصاحبه مداوم، علائم زیر مانند خلق و خوی افسرده، خستگی، بی اشتهایی، کاهش توجه و تمرکز، ایده های تاریک و بدبینانه در مورد آینده در بیمار مشخص گردید. هیچ ایده ای از خودکشی یا تجربیات ادراکی غیرمعمول گزارش نشده است. تلاش برای تعیین علت علائم فوق بی فایده بود.

اطلاعات بیشتر از شوهر این خانم به دست آمد. همسر اظهار داشت که در روزهای اول پس از ازدواج یک بار به بیرون زدگی پهلو و ران زن اشاره کرده و به او گفته است که اگر آنها را از بین ببرد زیباتر به نظر خواهد رسید. از آن زمان، مصرف غذا در همسرش کاهش یافته است. رژیم غذایی او تا جایی تغییر کرد که از تمام غذاهای پر کالری پرهیز می کند. سپس، به تدریج وعده صبحانه را حذف کرده و در وعده ناهار میزان کمی غذا می خورد. از غذا خوردن در جلوی دیگر اعضای خانواده اجتناب می کند. گاهی پنهان شده و غذا می خورد، یا به صورت پنهانی به دستشویی رفته و به خود القا می کند تا استفراغ کند.

همچنین، مشخص گردید که بیمار به تدریج از ملاقات با دوستان و اعضای خانواده پرهیز کرده که یکی از علل آن می تواند دوری از توضیح در مورد شکل ظاهر بدن و اجبار برای غذا خوردن باشد.

تاثیر گروه خونی بر شخصیت

پس از جلسات مکرر، بیمار با پزشک احساس راحتی بیشتری پیدا کرد. وقتی از او در مورد استفراغ تعمدی سوال شد، اظهار داشت که نمی تواند در برابر احساس گناه ناشی از زیاد غذا خوردن مقاومت کند.

بیمار دائما عادات غذایی خود را ارزیابی می کند. ارزیابی شخصیت نشان داد که بیمار نگران ظاهر خود است و دائما خود را با مانکن های بسیار لاغر مقایسه می کند. بیمار اظهار داشت که دوست دارد همسرش را راضی کند زیرا او به دختران لاغر علاقه دارد.

وی به یاد می آورد که همسرش او را با دختران در مجله و تلویزیون مقایسه می کرد. به همین دلیل او به تدریج در ترس شدید از چاقی و زشت دیده شدن افتاد و برای تسهیل هضم غذا، هر روز مشتی از دانه‌های رازیانه را خورد. مصرف رازیانه به مدت طولانی و کاهش وزن شدید می تواند علت ابتلا به آمنوره را در این بیمار توضیح دهد.

بیمار توضیح داد که به تدریج استفاده از تنقیه صابون و ملین را در برنامه خود گنجاند و با همه این کارها وزن او از 59 به 30 کیلوگرم کاهش یافت.

در طول معاینه بالینی، وزن وی 30 کیلوگرم، قد 5/5 فوت و BMI 15 بود. موهایش نازک و کم پشت بود و صورتی نزار داشت. از آنجا که تمام آزمایشات طبیعی بود، وجود بیماری جسمی رد شد.

 

تشخیص مطالعه موردی بی اشتهایی عصبی:

افسردگی بالینی رد شد و تشخیص بی اشتهایی عصبی آتیپیک (طبق ICD-10) انجام شد. پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) و پرسشنامه معاینه اختلال خوردن (EDE-Q) اجرا شد.

 

درمان:

وی برای مراقبت در بیمارستان بستری شد و بلافاصله تزریق وریدی برای او شروع شد. در ابتدا بیمار دچار ورم صورت شد که به تدریج با تزریق مجدد مایعات کاهش یافت.

در درمان بیمار از رویکرد چند رشته ای استفاده شد. آموزش روانی با توجه به اختلال انجام شد. برنامه توانبخشی تغذیه ای برای وی تنظیم شد و از او خواسته شد که مواد غذایی مصرفی خود را ثبت کند. او به خوردن مواد غذایی با کالری زیاد تشویق شد.

در جلسات بعدی با خانواده و شوهرش صحبت شد و از آنها خواسته شد تا مراقب رفتارهای منتج به استفراغ در او باشند.

 به طور همزمان به بیمار سیپروهپتادین و اولانزاپین با دوز کم داده شد. افزایش وزن وی پس از 1 هفته 2 کیلوگرم بود.

 

| اطلاعات کامل تر درباره دارو های روانپزشکی |

 

با شروع افزایش وزن، بیمار بارها در برابر دریافت مواد غذایی و سرم های خوراکی مقاومت کرد. اما به تدریج، با کمک تکنیک های روان درمانی، همکاری خانواده و مشاوره تخصصی، بیمار در فرایند درمان همکاری لازم را نشان داد.

روان درمانی حمایتی برای درک حداکثری از دیدگاه بیمار انجام شد. تکنیک های روان درمانی مبتنی بر رفتار درمانی شناختی برای رفع تحریفات شناختی در بیمار انجام شد. این کار به بیمار کمک کرد تا از شر افکاری خلاص شود که به او القا می کردند که همسرش زنی لاغر می خواهد و لاغری تنها ملاک او برای انتخاب همسر بوده است.

پس از رسیدن به سطح مشخص از بهبودی جسمی و روانی، بیمار متعاقباً مرخص شد و پیگیری هر 2 هفته انجام شد. افزایش وزن وی در پایان 1 ماه 4 کیلوگرم بود. در پایان 6 ماه، 15 کیلوگرم افزایش وزن پیدا کرد.

در پایان 1 سال از درمان، عود علائم اختلال در بیمار مشاهده شد و بیمار دوباره به کاهش مصرف موادغذایی و استفراغ تعمدی رو آورد. این امر در بیماران مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی عادی به شمار می رود و معمولا چند دوره عود را در طول درمان خود از سر می گذرانند.

این بار، علائم بیماری صرفا با روان درمانی برطرف گردید.

در پایان سال دوم درمان، وزن او 55 کیلوگرم بود که مسئله و مشکل جدیدی از سوی بیمار یا خانواده گزارش نشد.

نتیجه گیری مطالعه موردی بی اشتهایی عصبی

 

نتیجه گیری مطالعه موردی بی اشتهایی عصبی:

اگرچه موارد بی اشتهایی عصبی در کشورهای غربی بیشتر گزارش شده است، اما مانند این مطالعه موردی بی اشتهایی عصبی ، تعداد موارد بالینی آن در آسیا نیز رو به افزایش است. سن شروع اختلال در بیشتر موارد بین 12 تا 20 سال است.

در اکثر موارد، بیمار فقط زمانی ارجاع داده می شود که از شکایت های شدید جسمی رنج می برد. در این مورد، این بیمار به دلیل علائم کاهش وزن و آمنوره توسط همسرش ارجاع داده شد. نظر چندین متخصص گرفته شد تا عدم وجود علل جسمی در او ثابت شود. در نهایت بیمار به روانشناسان ماهر ارجاع داده شد.

از این رو، لازم است که تمامی پزشکان عمومی و خانواده ها علائم این اختلال را در افراد زیر نظر بگیرند تا اقدامات لازم در موقع مناسب انجام شوند.

بی اشتهایی عصبی به دلیل غذا یا حتی چاقی نیست، چراکه برای بسیاری از بیماران حتی دیدن استخوان های دنده نیز عاملی برای متوقف کردن این رفتار نیست. بی اشتهایی عصبی در واقع روشی بسیار ناسالم و گاهی خطرناک است تا فرد با مشکلات احساسی خود کنار بیاید. بیمار معمولا لاغری را با ارزش شخصی برابر می داند.

چنانچه در این مطالعه موردی نیز شاهد بودیم، خانم ارزش شخصی خود را برای همسرش در لاغری مفرط می دید و به دلیل ترس از دست دادن او و تلاش برای جلب توجه همسر در زندگی به سمت این اختلال کشیده شده بود.

بی اشتهایی عصبی همچون دیگر اختلالات روانی، اشتها و نوع تغذیه را تحت تاثیر قرار می دهد و عدم درمان آن می تواند به قیمت جان فرد تمام شود.

منبع:

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC4418263/

2/5 - (1 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها