26 فروردین 1403

سندرم ایمپاستر: مدیری موفق یا کلاه برداری خوش شانس؟


خانه » مشاوره » سندرم ایمپاستر: مدیری موفق یا کلاه برداری خوش شانس؟

سندرم ایمپاستر اصطلاحی است که اولین بار توسط روانشناسان سوزانا ایمس و پائولین رز در دهه 1970 ابداع شد. زمانی که اولین بار این مفهوم معرفی شد، تصور می شد که تنها به زنانی اطلاق می شود که به موفقیت زیادی دست یافته اند. از آن زمان، به عنوان پدیده ای شناخته می شود که در حداقل 40 درصد از افراد موفق دیده می شود.

تعریف سندرم ایمپاستر:

سندرم ایمپاستر به تجربه ای درونی گفته می شود فرد باور دارد که تصور دیگران در مورد او درست نیست. فرد باور ندارد که باهوش یا تلاش گر است و باور دارد که تمام موفقیت هایش در اثر خوش شانسی یا کلاه برداری از دیگران بوده است. این در حالی است که دیگران باوری کاملا متفاوت با او دارند.

این سندرم در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی طبقه بندی نشده است، اما اصلا نادر نیست.

همپوشانی بین سندرم ایمپاستر و اضطراب اجتماعی:

رابطه و همپوشانی بین سندرم ایمپاستر و اضطراب اجتماعی کاملا واضح است. فردی که دچار اختلال اضطراب اجتماعی است، احساس می کند که به یک موقعیت اجتماعی یا عملکرد تعلق ندارد.

ممکن است با کسی صحبت کنید و نگران آن باشید که او ناتوانی های اجتماعی شما را کشف کند. شاید در حال سخنرانی باشید و دوست داشته باشید تا قبل از آنکه کسی بفهمد شما هیچ لیاقتی برای بودن در این جایگاه ندارید، از آنجا فرار کنید.

عوامل دخیل در سندرم ایمپاستر:

می دانیم که فاکتورهای متعددی در تجربه سندرم ایمپاستر دخیل هستند. برای مثال، ممکن است در خانواده ای بزرگ شده باشید که به موفقیت اهمیت زیادی می دهند و دائما بین تحسین و انتقاد در نوسان باشند.

همچنین می دانیم که وارد شدن به نقش جدید نیز می تواند در ابتلا به سندرم ایمپاستر موثر باشد. برای مثال، ورود به دانشگاه یا کالج بزرگ باعث می شود که فرد به آن احساس تعلق نداشته باشد و تصور کند لیاقت آن را ندارد.

اثرات منفی سندرم ایمپاستر:

در حالی که برای برخی از افراد این سندرم می تواند انگیزه ای برای دستیابی به موفقیت باشد، اما این می تواند به هزینه نوعی اضطراب مداوم باشد. فرد همیشه آماده کار بیشتر و سخت تر است و تلاش می کند با پیشرفت بیشتر کسی از ناتوانی های او باخبر نشود.

این باعث شکل گیری سیکلی معیوب می شود که در آن فرد تصور می کند تنها دلیل موفقیت او در کار و کلاس این است که تمام شب بیدار مانده است یا تصور می کند دلیل گرم بودن مهمانی و توجه همه به شخص او، آن است که تمام جزئیات راجع به علایق دیگران را حفظ کرده و توانسته با همه حرف بزند.

مشکل ابتلا به این سندرم آن است که تجربه موفقیت در انجام هر کاری باعث تغییر عقیده فرد نمی شود. هر چه فرد بیشتر به موفقیت برسد، بیشتر آن صدای سمج و کلافه کننده در سرش صدا می دهد که چرا من اینجا هستم؟ من یک بی لیاقتم که همه را گول زده ام. گویی شخص نمی تواند تجربه خود از موفقیت را درونی سازی کند.

اختلال دزدی بیمارگونه: علل، نشانه ها و درمان

هسته باورهای شخص نسبت به خودش به قدری قوی است که نمی تواند آن را تغییر دهد و حتی شواهد نیز نمی تواند آن را تغییر دهد. این باورها می تواند در اثر تجربه تلخ اولیه در عملکردهای اجتماعی باشد.

به تدریج، این احساسات، اضطراب را تشدید می کند و به افسردگی منجر می شود. افرادی که دچار این سندرم هستند در مورد احساس و رنج خود با کسی حرف نمی زنند و همه چیز را در خود پنهان می کنند.

سندرم ایمپاستر

راهکارهایی برای رهایی از سندرم ایمپاستر:

برای رهایی از این حس باید سوالات سختی از خود بپرسید:

باور من به خودم چیست؟

چرا من چنین باوری به خود دارم؟

آیا باید برای تایید دیگران ایده آل باشم؟

ایده آل گرایی نقش مهمی در این سندرم دارد. احتمالا در کمک گرفتن از دیگران مشکل دارید و استانداردهای بالایی برای خود دارید. برای گذشتن از این احساسات، باید با برخی از باورهای غلط در مورد خودتان رو به رو شوید.

در مورد احساسات خود حرف بزنید:

با دیگران در مورد احساس خود حرف بزنید. مخفی نگه داشتن این عقاید باعث تشدید آنها می شود.

ریشه افکار خود را کشف کنید:

عامل کاهش اعتماد به نفس شما چیست؟ چه چیزی باعث می شود تصور کنید لیاقت این موقعیت را ندارید؟ چه چیزی است که باعث شده که به توانایی های خود شک کنید؟

در بیشتر موارد وجود یک سناریو یا برداشت غلط عامل چنین تصوری است. برای مثال، فردی که در یک پست مدیریتی قرار گرفته است، تصور می کند شایسته این مقام نیست، چراکه فرد دیگری از او سابقه و تجربه بیشتری دارد. این در حالی است که شاید فاکتورهایی مانند دانش و مهارت رهبری بهتر باعث شده او در این جایگاه قرار گیرد.

بر دیگران تمرکز کنید:

به دیگران در موقعیت های مختلف کمک کنید. با کمک کردن و به کارگرفتن مهارت های خود، حس اعتماد به قابلیت هایتان بیشتر می شود.

توانایی های خود را ارزیابی کنید:

اگر نسبت به توانایی های خود باور ندارید، ارزیابی واقع گرایانه ای از توانایی ها و قابلیت های خود داشته باشید. موفقیت ها و مهارت های خود را بسنجید و آنها را با اهداف خود مقایسه کنید.

افکار خود را مورد نقد قرار دهید:

با بررسی توانایی های خود، به منطقی بودن افکار خود فکر کنید. آیا واقعا دیگران را در مورد قابلیت های خود گول زده اید؟

از مقایسه دست بکشید:

هر بار که خود را با کسی مقایسه می کنید، در خود عیبی پیدا می کنید و احساس می کنید به اندازه کافی خوب نیستید.

از رسانه های اجتماعی در حد معقول استفاده کنید:

استفاده بیش از حد از رسانه های اجتماعی باعث احساس تحقیر و خود کم بینی می شود. اگر تلاش می کنید در شبکه های اجتماعی از خود تصویری بسازید که با خود واقعی شما تطابق دارد یا دسترسی به آن دشوار است، حس فریب دادن دیگران را در خود تشدید می کنید.

اجازه ندهید شما را از رسیدن به اهدافتان بازدارد:

فرقی نمی کند چقدر احساس بی قابلیتی و ناشایستگی می کنید، اجازه ندهید این افکار شما را از اهدافتان دور کنند. تلاش کنید و به خواسته های خود برسید.

اگر احساسی شبیه به علائم این سندرم دارید، بدین معنی است که تا حدی در زندگی خود موفق بوده اید که آن را به شانس ربط می دهید. در عوض، شکرگزاری کنید. به موفقیت های خود در زندگی نگاه کنید و شاکر باشید. از این احساس خود برای پیشرفت بیشتر استفاده کنید. اما اگر احساس می کنید به مشاور نیاز دارید، ما همیشه در کنار شما هستیم.

 

این مطلب چقدر برای شما مفید بود؟
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها